جن (بفتح اول ) مصدر و به معناي پوشاندن و تاريک شدن است . در لغت آمده : (( جنه جنا: ستره - جن عليه الليل : اظلم عليه )) .(جن )(بکسر اول ) خلاف (انس )، موجودي است مکلف ، باشعور، ناديده و مورد خطاب خداوند. و پروردگار عالم در حق انس و جن مي فرمايد: (((سنفرغ لکم ايها الثقلان ) که هر دو به علت مکلف و مورد خطاب بودن ، ثقلان ؛ يعني دو موجود باارزش زمين ناميده شده اند.
بايد به وجود (جن ) معتقد باشيم ؛ زيرا قرآن مجيد و روايات قطعيه از آن خبر داده است . انکار وجود جن ، کفر است . چنانکه انکار وجود ملائکه ، کفر است . جن ، موجود غير مادي و شايد نيمه مادي است . و در هر حال از جنس ما نيست ولي بنا به صراحت آيات قرآن ، در اکثر احوال ، همطراز و هم عرض انسان است . اينک اين قسمت را از قرآن کريم بررسي مي کنيم :
1- جن و انس ، هر دو موجود پرارزش (ثقلان ) روي زمين مي باشند. تاءمل در آيات سوره (الرحمن ) اين مطلب را روشنتر مي کند که خداوند متعال در آن سوره ، 31 بار، خطاب به انس و جن نموده و مي فرمايد: (فباي الاء ربکما تکذبان ؛ يعني اي انس و جن ! کدام يک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب مي کنيد). و از همان سوره مبارکه آشکار مي شود که نعمتها، دنيا و آخرت براي هر دوي آنها مي باشد. و يک سوره در قرآن مجيد به نام (سوره جن ) است که مطالب زيادي در آن راجع به جن آمده است .
2- جن از آتش (شايد انرژي ) آفريده شده است . چنانکه انسان از خاک مي باشد: (( و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون و الجان خلقناه من قبل من نار السموم )) .
يعني : (و همانا ما انسان را از گل و لاي ساخورده تغيير يافته ، بيافريديم و طايفه ديوان را پيشتر، از آتش گدازنده خلق کرديم ).
و نيز مي فرمايد: (( خلق الانسان من صلصال کالفخار و خلق الجان من مارج من نار)) .
در قاموس قرآن گفته ايم که (جان ) و (جن ) هر دو يکي مي باشند.
3- جن مانند انسان مکلف به اعمال است : (( و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون )).
4- براي جن و انس از جنس خودشان پيامبراني مبعوث شده اند، چنانکه در روز قيامت ؛ خداوند به انس و جن در مقام ملامت خواهد گفت : (( يا معشر الجن و الانس الم ياءتکم رسل منکم يقصون عليکم اياتي و ينذرونکم لقاء يومکم هذا...)) .
يعني : (اين گروه جن و انس ! آيا براي هدايت شما از جنس خودتان رسولاني نيامدند که آيات مرا براي شما بخوانند و شما را از مواجه شدن با اين روز سخت بترسانند...).
و در آيات 29 - 32 از سوره احقاف : (( و اذ صرفنا اليک نفرا من الجن يستمعون القرآن ...)) معلوم مي شود که به عمل به قرآن و اسلام نيز مکلف بوده اند. روايات اهل بيت - عليه السلام - نيز شاهد اين مطلب مي باشند که بعدا خواهد آمد.
5- جن و انس هر دو نيکوکار و گناهکار دارند و گناهکارانشان اهل دوزخ مي باشند چنانچه خداوند مي فرمايد: (( و لقد ذراءنا لجهنم کثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لايفقهون بها... اولئک هم الغافلون )) .
و نظير آيات فوق است ، آيات شريفه :(( لاملئن جهنم من الجنة و الناس اجمعين )).
و:((ولکن حق القول مني لاملئن جهنم من الجنة و الناس اجمعين )) .
و خداوند در سوره جن از قول خود آنها نقل فرموده که گفته اند: (( و انا لما سمعنا الهدي امنا به فمن يومن بربه فلايخاف بخسا و لارهقا و انا منا المسلمون و منا القاسطون فمن اسلم فاولئک تحروا رشدا و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا )) .
يعني : (و ما چون آيان قرآن را گوش فرا داديم ، برخي هدايت يافته ايمان آورديم . و هر کس به خداي خود ايمان آورد، ديگر از نقصان خير و ثواب و از احاطه رنج و عذاب ، بر خود هيچ نترسد. و از ما جنيان هم (چون آدميان ) بعضي مسلمان (و بي آزار) و برخي کافر و ستمکارند و آنانکه اسلام آوردند، براستي به راه رشد و ثواب ، شتافتند. و اما ستمکاران هيزم بر آتش گرديدند).
6- جن مانند انسانها مي ميرند و از بين مي روند. و گروهي جاي گروهي را مي گيرند. چنانکه خداوند مي فرمايد: (( حق عليهم القول في امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس انهم کانوا خاسرين )) .
يعني : (و آنچه از عقب دارند (از نعمت و لذت ابدي آخرت ) فراموش و غافلشان کنند و وعده الهي بر آنها حتم و لازم گرديد. و چون امتاني از جن و انس که در گذشتند، سخت زبون و زيانکار شدند).
کلمه (قد خلت ) مبين آن است که امتهايي از جن مانند امتهاي انس ، از بين رفته اند.
نظير اين آيه است آيه شريفه (( اولئک حق عليهم القول في امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس )) .
و در سوره اعراف مي فرمايد: (( قال ادخلوا في امم قد خلت من قبلکم من الجن و الانس في النار)) .
و در آيه هجده از همان سوره خطاب به انس و جن مي فرمايد: (( لاملئن جهنم منکم اجمعين )) .
7- جن ما را مي بينند ولي ما آنها را نمي بينيم . درباره بر حذر داشتن انسانها از شيطان و اتباع او خداوند مي فرمايد: (( انه يريکم هو و قبيله من حيث لاترونهم )) (229)؛ يعني : او و همجنسانش شما را مي بينند از جايي که شما آنها را نمي بينيد).
8- آنها به رسول خدا - صلي الله عليه و آله - و به کتاب او ايمان آوردند چنانکه مي فرمايد: (( قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا: انا سمعنا قرانا عجبا يهدي الي الرشد فآمنا به ولن نشرک بربنا احدا )).
يعني : (اي رسول ما! بگو مرا وحي رسيده که گروهي از جنيان آيات روشن قرآن را (هنگام قرائت من ) استماع کرده اند و پس از شنيدن ، گفته اند که ما از قرآن ، آيات عجيبي مي شنويم . اين قرآن خلق را به راه خير و صلاح هدايت مي کند. بدين سبب ما بدان ايمان آورده و ديگر هرگز به خداي خود مشرک نخواهيم شد).(( و اذ صرفنا اليک نفرا من الجن يستمعون القران فلما حضروه قالوا انصتوا فلما قضي ولوا الي قومهم منذرين قالوا يا قومنا انا سمعنا کتابا انزل من بعد موسي مصدقا لما بين يديه يهدي الي الحق و الي طريق مستقيم يا قومنا اجيبوا داعي الله و امنوا به يغفرلکم من ذنوبکم و يجرکم من عذاب اليم )).
يعني : (اي رسول ما ياد آور وقتي را که ما تني چند از جنيان را متوجه تو گرانيديم تا استماع آيات قرآن کنند. چون نزد رسول رسيدند با هم گفتند گوش فرا دهيد (تا آيات خدا را بشنويد) چون قرائت ، تمام شد ايمان آوردند و به سوي قومشان براي تبليغ و هدايت باز گرديدند. گفتند: اي طايفه ما! ما آيات کتابي را شنيديم که پس از موسي نازل شده بود. در حالي که کتب آسماني تورات و انجيل را که در مقابل او بود، براستي تصديق مي کرد. و خلق را به سوي حق و طريق راست هدايت مي فرمود. اي طايفه ما! شما هم (مانند ما) دعوت خدا را اجابت کنيد و به او ايمان آريد تا از گناهان شما درگذرد و شما را از عذاب دردناک (قيامت ) نگاه دارد).
از آيات شريفه فوق ، کاملا روشن مي شود که آنها ايمان آورده و قوم خود را نيز به ايمان دعوت کرده اند. و از (کتابا انزل من بعد موسي ) به نظر مي آيد که آنها يهودي بوده اند و گرنه مي گفتند: (من بعد عيسي ). و در کافي بابي منعقد است تحت عنوان (جن به محضر امامان - عليهم السلام - مي آيند و مسائل ديني خود را مي پرسند) و در آن باب ، هفت حديث نقل شده است .
9- مساءله تناسل و تکثير جن ، بسيار پيچيده و نامعلوم است . در چند آيه درباره حوريان بهشتي آمده است : (( لم يطمثهن انس قبلهم و لا جان )) ؛ (در آن بهشتها زنان زيباي با حيايي هستند که جز به شوهران خود ننگرند) و دست هيچ کس پيش از آنها نه از انس و نه از جن ، بدان زنان نرسيده است ).
و نيز درباره شيطان آمده است : (( کان من الجن ففسق عن امر ربه افتتخذونه و ذريته اولياء من دوني ...)) .
و اين آيه شريفه صريح است در اينکه شيطان از جنس جن بوده و ذريه و فرزنداني نيز داشته است . از آيه (( لم يطمثهن )) مي شود حدس زد که تکثير جن به واسطه مقاربت باشد. و شايد گفته شود که (انس و لا جن ) در جاي (احد) است ؛ يعني : (( لم يطمثهن احد)) و منظور از (و ذريته )همجنسان شيطان باشد.
در مجمع البيان در ذيل آيه فوق از زجاج نقل شده که گفته است : جن مانند انس ، مقاربت و نزديکي دارد. و الله العالم .
10- قرآن مجيد صريح است در اينکه جن مانند انس کار مي کند و اعمالي انجام مي دهد. و باز در قرآن کريم آمده است که : سليمان عليه السلام - به جن تسلط داشته و جن براي او کار مي کرده است و کاخها، تمثالها و کاسه هايي به بزرگي حوض و ديگهاي بزرگ مي ساخته اند:((و من الجن من يعمل بين يديه باذن ربه ... يعلمون له ما يشاء من محاريب و تماثيل و جفان کالجواب و قدور راسيات اعملوا ال داود شکرا )) .
يعني : (و برخي از ديوان به اذن پروردگار در حضورش به خدمت پرداخته اند... آن ديوان براي او هر چه مي خواست از کاخ و عمارات و معابد عالي و ظروف بزرگ مانند حوضها و نقوش و مثالها و ديگهاي عظيم که بر زمين کار گذاشته بودي ، همه را مي ساختند. اينک اي آل داوود! شکر و ستايش خدا بجاي آريد).
و در سوره انبياء آمده است که شياطين براي حضرت سليمان غواصي مي کردند و کارهاي ديگري نيز انجام مي دادند (( و من الشياطين من يغوصون له و يعملون عملا دون ذلک و کنا لهم حافظين )) .
يعني : (و نيز برخي از ديوان را مسخر سليمان کرديم که به دريا غواصي کنند (و براي او لؤ لؤ و مرجان و ديگر جواهرات بياورند) و يا به کار ديگر او بپردازند و ما نگهبان ديوان براي حفظ ملک سليمان بوديم ).
و در سوره ص آمده است که جن براي حضرت سليمان بنايي و غواصي مي کردند. و گروهي نيز در زنجير و حبس بودند: (( فسخرنا له الريح تجري بامره رخاء حيث اصاب و الشياطين کل بناء و غواص و اخرين مقربين في الاصفاد )) .
يعني : (ما هم باد را مسخر فرمان او کرديم تا به امرش هر جا بخواهد به آرامي روان شود. و ديوان و شياطين را هم که بناهاي عالي مي ساختند و از دريا جواهر گرانبها مي آوردند نيز مسخر او کرديم . و ديگران از شياطين را ( که در پي اخلال مردم بودند) به دست او در غل و زنجير کشيديم ).
و در سوره نمل ، لشگرکشي حضرت سليمان به مملکت (سباء) نقل شده است و در آنجا آمده که : عده اي از جن جزء لشکريان سليمان بودند و عفريتي از آنها به سليمان گفت : من تخت بلقيس را پيش از آنکه از اينجا برخيزي پيش تو مي آورم :(( و حشر لسليمان جنوده من الجن و الانس و الطير فهم يوزعون ... قال عفريت من الجن انا اتيک به قبل ان تقوم من مقامک )) .
يعني : (و سپاهيان سليمان از گروه جن و انس و مرغان ، تحت فرمان رؤ ساي خود، در رکابش حاضر آمدند... از آن ميان عفريت جن گفت : من چنان برآوردن تخت او قادر و امينم که پيش از آنکه تو از جايگاه (قضاوت ) خود برخيزي ، آن را به حضور آورم ).
در تبيين اين آيات ، ناچاريم که بگوييم : آنها مجسم و ممثل شده و کار مي کرده اند. و نيز در زندان ماندن آنها نيز همين گونه بوده است . و الا اگر آنها در حال و شکل واقعي خودشان بوده اند چگونه مي شود اينها را توجيه نمود، مگر اينکه ثابت شود که مردم چيزي نمي ديدند ولي اين را مي ديدند که اشياء جابجا مي شود و از آن مي فهميدند که جن آن کار را مي کند. و هيچ کسي نيست که جن مانند فرشته مي تواند ممثل و مجسم شود. و در تعريف جن گفته اند: (( يتشکل باشکال مختلفة حتي الکلب و الخنزير)) .
11- در سوره جن آمده است : (( و انه کان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن )) .
يعني : (مرداني از انس به مرداني از جن پناه مي بردند).
از لفظ (برجال من الجن ) مي توان فهميد که آنها زنان و مرداني دارند. والله العالم .
12- قرآن مجيد مي فرمايد: يک وقت جن از رفتن به آسمان ممنوع شده اند. و به جاهائي که قبلا مي رفتند، نمي توانسته اند بروند. در سوره جن از قول خودشان چنين نقل شده است :(( و انا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرسا شديدا و شهبا و انا کنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الان يجدله شهابا رصدا و انا لا ندري اشرار يد بمن في الارض ام اراد بهم ربهم رشدا )) .
يعني : (ما آسمان را لمس کرديم ، ديديم که با نگهبانان قوي و شهابا پر شده است . و ما در محلهاي نشستن از آسمان براي استراق سمع مي نشستيم . الآن هر که گوش بدهد مي بيند که شهابي در کمين اوست . نمي دانيم آيا شري براي اهل زمين اراده شده و يا خدايشان براي آنها هدايت و کمالي اراده فرموده است (و اين ممنوع بودن علامت کدام يکي است ؟) ).
آيات شريفه از لحاظ مصداق خارجي ، بسيار متشابه و ذواحتمالات است . ولي صريح است که در اين ممنوعيتي براي آنها پيش آمده و نتوانسته اند مانند سابق ، بالا بروند. در روايات اهل بيت عليهم السلام - آمده که اين جريان در موقع ولادت حضرت رسول الله - صلي الله عليه و آله - بوده است . و از اهل سنت آن را در هنگام بعثت آن حضرت ، گفته اند. در مجمع البيان ذيل آيه هجده از سوره حجر، از اين عباس و در سوره جن از بلخي نقل شده است .
در تفسير صافي از حضرت صادق - صلوات الله عليه - نقل شده است که : اين ممنوعيت براي آن بود که در زمين چيزي مانند وحي ، از خبر آسمان نباشد و آنچه از جانب خدا آمده ملتبس نگردد:(( عن الصادق عليه السلام ... قال :... و انما منعت لئلا يقع في الارض سبب يشا کل الوحي من خبر السماء و يلبس علي اهل الارض ... )) .
يعني : (اگر آنها باز به آنجاها راه داشتند، چيزهاي راست و درستي به زمين مي آوردند و آن را به اولياي خود مي گفتند و (اين هنگام آن چيز) آميخته با وحي مي شد و بر اهل زمين مشتبه مي گرديد).
و لذا خداوند متعال در جاي ديگر مي فرمايد: (( لايسمعون الي الملاء الاعلي و يقذفون من کل جانب دحورا و لهم غذاب واصب ))
يعني : (شياطين هيچ از وحي و سخنان فرشتگان عالم بالا را نشنوند و از هر طرف به قهر، رانده شوند. هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دائم قيامت گرفتار شوند).
و در سوره شعراء - شايد صريحتر از جاهاي ديگر - آمده است که : (( و ما تنزلت به الشياطين و ما ينبغي لهم و ما يستطيعون انهم عن السمع لمعزولون )) که مي گويد آنها از شنيدن (ملاء اعلي ) منع شده اند. و در اينجا اهميت روايت امام صادق - عليه السلام کاملا معلوم مي شود. براي تکميل مطلب ، رجوع شود به قاموس قرآن در بحث پيرامون (جن ).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر