۱۳۹۷ مهر ۲۵, چهارشنبه

جن

در گفت‌وگو با افراد می‌شود متوجّه شد که آنها سعی در پنهان کردن ترس خود دارند؛ امّا زمانی که پرسش از علّت ترسیدن به میان می‌آمد، ناشناخته بودن و همراه شدن با خرافات از جمله مهم‌ترین دلایلی بود که مطرح می‌شد. حجّت الاسلام حیدرزاده نیز برای این امر از مثال تاریکی و روشن نبودن فضای مربوط به عالم اجنّه یاد می‌کند که چون با خرافات آمیخته شده‌اند، قابل اعتماد نیست و منجر به وحشت انسان‌ها می‌شود و برای برون‌رفت از این شرایط می‌گوید: با اتّکا به مبانی قرآنی و روایات می‌شود چراغ این اتاق تاریک را روشن کرد، آن وقت است که می‌بینیم دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد.
کتری آب‌جوش را بلند کرد و سمت ظرف‌شویی رفت، بسم‌اللهی گفت و آب را خالی کرد. دخترک با تعجّب به بخارهایی که صورت مادربزرگ را محو کرده بود، نگاهی انداخت و پرسید: عزیز جان! برای چی گفتی بسم الله؟ زن در حالی که شیر آب سرد را باز می‌کرد، بدون اینکه نگاهی به کودک بیندازد، با بیان کودکانه‌ای گفت: آخه بچّه جن‌ها توی راه‌آب خانه‌ها زندگی می‌کنند، اگر موقعی که آب داغ می‌ریزیم بسم‌الله نگوییم، می‌سوزند. بعد بزرگ‌ترهاشان می‌آیند و ما را اذیّت می‌کنند. زن، کتری را دوباره پر از آب کرد و بی‌توجّه به چشم‌های گرد شدۀ کودک، سمت اجاق گاز رفت ...

شاید خیلی از ما نیز اوّلین باری که اسم جن را شنیدیم، از دهان یک بزرگتر و در شرایطی بوده که حتّی فکرش را نمی‌کردیم. شاید پاسخ‌ها قانعمان می‌کرد و شاید هم در دنیای کودکی فقط ترس بود که چند روزی مهمان دلمان شده و با حرف‌های هم سن و سال‌هایمان چند برابر می‌شد. امّا اینکه چه تعداد از ما، به این موجودات اعتقاد داریم یا اینکه نسبت به آنها آگاهی داریم و پرسش‌هایی مرتبط با آن، مواردی بودند که در این گزارش، باعث شد خیلی‌ها با تعجّب به ما نگاه کنند و بعضی‌ها نیز از جواب دادن به پرسش‌ها طفره بروند.

طفره رفتن افراد از پاسخ‌گویی، گاهی از سر ترس بود و گاهی نیز چاشنی محافظه‌کاری با آن همراه بود. برای مثال دکتر فاضلی، جامعه شناس می‌گوید: به جن اعتقاد ندارم؛ ولی نظری هم ندارم. بحثش سیاسی است.
و هنگامی که رابطۀ جن با سیاست را از او می‌پرسیم، این امر را مطرح می‌کند که امور مذهبی و مسائلی که به قرآن مربوط می‌شوند، در کشور ما همراه با بعد سیاسی هستند و برای فرار از این امر یا باید تظاهر کرد یا اعلام بی‌نظری. ایشان نهایتاً بی‌نظری را انتخاب کردند.

در گفت‌وگو با افراد می‌شود متوجّه شد که آنها سعی در پنهان کردن ترس خود دارند؛ امّا زمانی که پرسش از علّت ترسیدن به میان می‌آمد، ناشناخته بودن و همراه شدن با خرافات از جمله مهم‌ترین دلایلی بود که مطرح می‌شد. حجّت الاسلام حیدرزاده نیز برای این امر از مثال تاریکی و روشن نبودن فضای مربوط به عالم اجنّه یاد می‌کند که چون با خرافات آمیخته شده‌اند، قابل اعتماد نیست و منجر به وحشت انسان‌ها می‌شود و برای برون‌رفت از این شرایط می‌گوید: با اتّکا به مبانی قرآنی و روایات می‌شود چراغ این اتاق تاریک را روشن کرد، آن وقت است که می‌بینیم دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد.

تعداد افرادی که وجود جن را منکر می‌شوند، در بین مصاحبه‌شوندگان زیاد نیست؛ امّا کسانی هم که به این موجودات اعتقاد داشته باشند، چندان نظر قاطعی نمی‌دهند:
وحید شمشیری، 28 سال سن دارد و با مدرک فوق لیسانس ریاضی، معلّم دبیرستان است. وی دربارۀ این پرسش که آیا جن را قبول دارید یا نه؟ می‌گوید: بنابر ملاک‌های مذهبی و اینکه در قرآن به آن اشاره شده است، قبولش دارم، امّا اگر در قرآن نبود، قبولش نمی‌کردم؛ یعنی در واقع به آن باور ندارم؛ زیرا با دید علمی در تناقص است و نمی‌توانم بگویم چنین چیزی وجود دارد. به نظرم وجود جن آن هم در کنار انسان از لحاظ عقلی مردود است. در روایت‌های مختلف از شیاطین مثال‌هایی داریم؛ امّا وقتی وارد بحث می‌شویم، می‌بینیم شاید منظور چیزی مثل میکروب یا ویروس بوده است و چون مردم آن دوره نمی‌فهمیدند، پیامبر(ص) و قرآن چنین جنبه‌هایی را مطرح می‌کردند و آن موجود سم‌دار شبیه به انسان،?تخیّلات مردم آن زمان بوده است.

محل‌ّ زندگی و نحوۀ زندگی جن نیز یکی از مواردی بود که مردم را به خاطرات و شنیده‌هایشان می‌برد. شنیده‌هایی که اکثر پاسخ‌گویان، بدون آوردن دلیل، آنها را خرافات می‌پنداشتند.

مهوش ابراهیمی خانه‌دار است. او نیز همان سخن قبلی را تکرار می‌کند که اگر نام جن در قرآن نیامده بود،‌آن را قبول نمی‌کرد. او از حرف‌هایی که از قدیمی‌ترها به گوشش خورده است، مصادیقی ذکر می کند: قدیمی‌ها می‌گفتند: جن‌ها در خانه‌های قدیمی زندگی می‌کنند یا اینکه می‌توانند با آدم‌ها حرف بزنند؛ امّا من به این چیزها اعتقاد ندارم. به نظرم آنها در کنار انسان‌ها زندگی نمی‌کنند و جاهای خاصّی هستند و این خرافات که اگر آب بریزی بچّه‌هایشان می‌سوزند یا این جمله را که فلانی با جن رابطه دارد، قبول ندارم. وی مهم‌ترین دلیل ترس از این موجودات را سرعت زیاد و قدرتشان می‌داند و می‌گوید: اینکه می‌توانند خیلی سریع حرکت کنند و ما نمی‌توانیم با چشم آنها را ببینیم، باعث ترسمان می‌شود. آنها که می‌گویند: از ما آدم‌ها قوی‌تر هستند و فقط یک‌سری آدم‌های خیلی مؤمن می‌توانند با آنها رابطه برقرار کنند وگرنه مردم عادی این توانایی را ندارند و به نظرم درست نیست و همۀ این مطالب را جن‌گیرها و رمال‌ها که دنبال سرکیسه کردن مردمند، ساخته‌اند. چیزهایی را که تعریف می‌کنند، فقط زاییدۀ خیالاتشان است.

دکتر بروجردی، استاد ارتباطات است و به شدّت سعی می‌کند از زیر بار مصاحبه شانه خالی کند و دلیلش را هم این‌گونه مطرح می‌کند که هیچ اطّلاعاتی ندارد؛ امّا با توجّه به اینکه می‌گوید: خودش یک‌بار جن‌ها را دیده است، وارد بحث می‌شود: اطّلاعات من دربارۀ‌جن مثل اکثر مردم محدود می‌شود به قرآن و هیچ کتاب یا منبع دیگری هم درباره‌اش نخوانده‌ام. شخصاً هم تا به حال فکر نکرده‌ام که ممکن است بترسم یا اینکه این موجودات ترسناکند. چون جن‌ها هم مخلوق خدا هستند و به نظرم ما آدم‌ها باید هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی با آنها داشته باشیم. چون هدف از خلقت آنها هم مثل ما این بوده که خدا را پرستش کنیم. در نتیجه فکر نمی‌کنم آنها دارای یک قدرت ماورایی باشند و این چیزهایی که درباره‌شان می‌گویند، بیشتر خرافات است تا حقیقت.
پوزیتیوسم یا تجربه گرایی و تفکّر وجود تناقص بین عالم دخان با علم، مورد دیگری است که مانع پذیرش این موجودات از سوی عدّه‌ای می‌شود.

زهره میرزایی دانشجوی ترم آخر کامپیوتر است. وی ترجیح می‌دهد چیزی را که با علم هماهنگی ندارد، نپذیرد؛ امّا از سوی دیگر اعتقادات مذهبی‌اش نیز باعث می‌شود که به این مبحث علاقه‌مند باشد و می‌گوید: همین که یک سوره در قرآن
در این باره داریم؛ یعنی موجودات مهمّی‌اند؛ امّا تحقیق بیشتر یا فراتر از آن می‌شود حکایت داستان گوسالۀ قوم موسی(ع) که به ضررشان تمام شد!

با این‌حال مدّعی است که مطالعات زیادی دربارۀ این موجودات داشته است،‌وقتی از او می‌خواهیم یک‌سری از توانایی‌های جن را بیان کند، بعد از کمی فکر کردن می‌گوید: جن موجودی نامریی است و دیده نمی‌شود. در کل می‌توان گفت موجوداتی هستند که دارای احساسند و جالب اینجاست که خیلی‌از افراد حتّی نمی‌دانند که جن‌ها می‌توانند فکر کنند!‌خیلی قبل از اینکه ما آدم‌ها روی زمین پا بگذاریم،‌آنها از آتش به وجود آمدند. عمر و تعدادشان هم از انسان‌ها خیلی بیشتر است.

او که حسابی از این بحث سر ذوق آمده در حالی سعی می‌کند حافظه‌اش را کمی بیشتر بکاود ادامه می‌دهد: جن‌ها مثل ما انسان‌ها هستند ولی فقط پاهایشان مثل سم است و وسایل فلزی می‌تواند به آنها آسیب برساند. می‌توانند ازدواج کنند، بچّه‌دار شوند و مثل همۀ ما روزی بمیرند. امّا خب چون جسم ندارند،‌نیازی هم به دفن ندارند. البتّه موجودات حسودی هستند که به دلیل حسادت به آدم‌ها برایشان مزاحمت درست می‌کنند. البتّه این‌طور که من شنیدم خیلی هم کودن هستند.

دربارۀ این مطلب که فرق جن با روح و انسان چیست همان‌طور که خواندید، بیشتر افراد به ویژگی ظاهری مثل سم‌دار بودن، یا کوتوله بودن آنها اشاره کردند. عدّه‌ای نیز با بدیهی دانستن این تفاوت و مطرح کردن این جمله که فرقشان معلوم است! از این پرسش رد می‌شدند. ولی گروهی به ماهیّت وجودی این موجودات به عنوان عامل تفاوت اشاره می‌کنند.

حامد ساروخانی دانشجوی فیزیک است و با نگاهی به اعتقادات قرآنی دربارۀ تفاوت جن با روح می‌گوید: جن‌ها از آتش خلق شده‌اند؛ ولی انسان‌ها از خاک و همین روح الهی که در وجودشان دمیده شده، عامل تفاوت است. عالم ارواح خیلی با دنیای جنیّان فرق دارد؛ مثلاً آنها این توانایی را دارند که وارد دنیای انسان‌ها بشوند؛ امّا روح افراد مرده این توانایی را ندارد و به نظرم اینکه می‌گویند، احضار روح، اشتباه است. چون ارواح این اختیار را ندارند.

ترس، ابهام، داستان‌های بعضاً عجیب، خرافات، شک و دودلی، احساسات و رفتارهایی که رنگ و بوی تناقص به خود می‌گرفت و ... همگی درگیری‌هایی بودند که در این گزارش با آنها روبه‌رو بودیم. البتّه تا حدودی هم می‌توان آن را طبیعی فرض کرد. دانستن دربارۀ موجوداتی که به تجسّم درآمدنشان در برابر انسان‌ها نهی شده است و توانایی‌هایی که بعضاً آن را بیشتر و والاتر از روح الهی‌ای که در وجودمان دمیده شده است، می‌دانیم، همه و همه مرزی را ایجاد می‌کند که عبور کردن از آن دشوار و به زعم برخی ناممکن است.
امّا پرسش اینجاست که پاسخ واقعی این پرسش‌ها و شبهات چیست؟ آیا با مطالعه و بررسی، اعتماد به آیات و روایات و پیدا کردن مرزهای خرافات و واقعیت نمی‌توان قانع شد؟

  • جنّ، چیستی و چگونگی!

جن مخلوقی است غیر مادّی. یعنی با حواسّ پنجگانۀ ما قابل لمس و درک نیست؛ نه می‌شود آن را چشید نه می‌شود آن را لمس کرد یا بویید و...؛ به عبارت دیگر این موجود را با عوامل و حواسّ ملکی نمی‌توان دریافت کرد. خداوند تبارک و تعالی این موجود را از حرارت و گرمای آتش خلق کرده است. طبق فرمودۀ «قرآن کریم»:
«وَ خَلَقَ الجانِّ مِنْ مارِجٍ مِنَ النّار؛1 و جن را از تشعشعی از آتش خلق کرد.»1

نوع این خلقت و ساختار آن، به این موجودات این قدرت را داده که خود را به اشکال مختلف در بیاورند. البتّه شکل اصلی آنان در حالت انقباض قابل دیدن است و در حالت انبساط غیر قابل دیدن.
به این شکل که وقتی این موجود اعضا و اجزای بدن خود را که به حالت گرما، فرّار و در هوا پخش است، منقبض کرده و جمع می‌شود، به شکل هاله‌ای از نور یا سایه‌ای بی‌رنگ دیده می‌شود و هنگامی که منبسط می‌شود، دیگر قابل رؤیت جزیی نیست.
امّا جن راه‌های دیگری نیز برای نشان دادن خود دارد؛ البتّه با واسطه، به این نحو که می‌تواند در اجساد و ابدان موجوداتی، مانند سگ سیاه، گربۀ سیاه، کلاغ سیاه، مرغ سیاه، مار سیاه و عقرب تصرّف کند یا حتّی در انسان نیز می‌تواند تصرّف کند؛ امّا نه همیشه و نه در هر کسی. جن در صورتی  می‌تواند در انسان تصرّف کند که خود انسان با اعمالی شرّ و غیر انسانی، بستری را در خود به وجود آورد که شیاطینی از جنس جن در او رخنه کنند و او را مورد تصرّف قرار دهند.
مانند مرتاضان هندی یا جادوگران آفریقایی و مکزیکی و دیگر کشورها که با ریاضت‌های غیرشرعی و خوردن چیزهای خاصّی، مانند خون کلاغ سیاه و مار و خون گربۀ سیاه و گفتن اذکار و اوراد شیطانی آنها را برای انجام اعمالی به درون خود دعوت می‌کنند.
دلیل این حرف و اثبات آن دو آیه از قرآن کریم است:
1. «وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛2 و مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه می‏بردند و بر سرکشی آنها می‏افزودند.»
2. وَ یَوْمَ یِحْشُرُهُمْ جَمِیعًا یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِیَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِیَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاکُمْ خَالِدِینَ فِیهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلیمٌ؛3
و [یاد کن] روزی را که همۀ آنان را گرد می‏آورد [و می‏فرماید] ای گروه جنّیان از آدمیان [پیروان] فزونی یافتید و هواخواهان آنها از [نوع] انسان می‏گویند: پروردگارا برخی از ما از برخی دیگر بهره‌برداری کرد و به پایانی که برای ما معیّن کردی، رسیدیم [خدا] می‏فرماید: جایگاه شما آتش است. در آن ماندگار خواهید بود؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [که خود تخفیف دهد] آری پروردگار تو حکیم داناست.»

اگر کمی در معانی آیات تأمّل کنید، در می‌یابید که هم آن گروه از انسان‌ها که خود را به جنّیان سپردند، از جنّیان بهره می‌برند و هم آن جن‌هایی که در اختیار آن انسان‌های جاهل خود را قرار داده‌اند، از این عمل بهره می‌برند.
به این صورت که انسان‌های جاهل برای رسیدن به قدرت و شهرت و انجام امور غیر عادی، خود را بندۀ جنّیان و شیاطین می‌سازند و با آنها معامله‌ای انجام می‌دهند و جنّیان نیز در مقابل این شرک انسان و اعمال گناه‌آلودشان، برای آنها کارهایی انجام می‌دهند.
اگر پرسش این باشد که شیاطین از گناه انسان چه نفعی می‌برند؟

پاسخ این است که اتّفاقاً شیاطین به دنبال این هستند که انسان را به گناه، آلوده کرده و آنها را به بیراهه ببرند و این دقیقاً سوگندی است که رئیس شیاطین و جنّیان، یعنی ابلیس در نزد خداوند خورده است که انسان را با وسوسه به گناه می‌اندازد و در اینجا هم شیاطین انسان‌های ضعیف النّفس و تشنۀ شهوت و قدرت را وسوسه می‌کنند که به آنها پناه برند و در ازای کفر و شرک به خداوند تبارک و تعالی، آنها نیز خواسته‌هایشان را برآورده کنند.
در اینجا لازم به توضیح است که در قسمت قبل به این نکته اشاره کردیم که جنّیان می‌توانند به بدن و اجساد موجودات خاصّی حلول کنند و وجه اشتراک بین آن موجودات، رنگ سیاهشان بود.
وجود رنگ سیاهِ یک دست، نشان دهندۀ مدیوم و بستر برای برقراری ارتباط با عالم ملکوتی است؛ یعنی این موجودات بدنشان برای عوالم ملکوتی بستر و فرودگاه بسیار مناسبی است.
  • خلقت جن

حال پس از موضوع خلقت جن به قدرت او و حیطۀ اختیارات او می‌پردازیم.
جن، ماهیتاً از گرمای آتش خلق شده؛ امّا طوایف و انواع مختلفی دارد. جن، فقط از آتش خلق نشده؛ بلکه در خلقت او عناصر وجودی مثل باد نیز وجود دارد و نسبت ترکیب این باد با آتش و گرمای آن و شدّت و حدّت هر دو مادّه انواع گوناگونی از آن را به وجود آورده و دلیل این ادّعا نیز کلام قرآن کریم است:

«وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ؛4 و پیش از آن جن را از آتشی سوزان و بی‏دود خلق کردیم.»
برای درک بیشتر این موضوع به خلقت انسان اشاره‌ای می‌کنیم.
وقتی که خداوند تبارک و تعالی انسان را آفرید خمیر مایه و ماهیّت آن را از خاک آفرید.

با توجّه به این نکتۀ ظریف، ضروری است که به عنصر اصلی وجودی انسان که خاک باشد، عناصر دیگر نیز افزود و آن عناصر، آب، باد و آتش بودند. درصد ترکیب این چهار عنصر با هم انسان را به وجود آورده؛ امّا هنگامی که یکی از این عنصرها بر سه عنصر دیگر بچربد، ماهیّت آن انسان به آن عنصر گرایش پیدا می‌کند؛ مثلاً وقتی عنصر آتش در فردی بیشتر باشد، به اصطلاح می‌گویند: طبع وجودی شما آتشی است؛ یعنی خصلت‌های شما همانند آتش در یک آن شعله‌ور می‌شود.
و انسان‌هایی که با کوچک‌ترین حرفی از کوره در می‌روند و پرخاشگر و تندخوی می‌شوند، باید بدانند که عنصر غالب بر دیگر عناصر وجودیشان، آتش است.
حال به بحث ماهیّت جن می‌پردازیم. جن نیز عنصر دیگری دارد و آن فقط باد است؛ یعنی ترکیب گرمای آتش و باد و از عنصر آب و خاک بی‌بهره است.
قدرت جن بستگی به نوع ترکیب باد و آتش آن دارد.
  • دانسته‌های جن

جن، مخلوقی الهی است. مخلوقی است که اختیار دارد و هنگامی که خداوند به آن اختیار داده حتماً قرار است چیزی به او عرضه شود و مورد امتحان قرار گیرد و وقتی که امتحان وجود دارد، حتماً خیری و شرّی و خوبی و بدی‌ای قرار است عرضه شود؛ تا موجود دارای اختیار، مورد امتحان قرار گرفته و یکی از خوب یا بد را برگزیند.

امّا این انتخاب نیازمند چیزی است تا بتوانند با آن به تفکیک و تمییز دادن خوب و بد بپردازد و آن قدرت تمییز را عقل و جهل می‌نامند.

پس خداوند به این موجود، عقل، جهل و اختیار داده است تا با عقل خود خیر و نیک را برگزیند و با جهل خود شرّ و بدی را انتخاب کند و خداوند به اختیار او پاداش و عقاب می‌دهد؛ یعنی وقتی با عقل خود امور مورد رضای الهی را انتخاب کند، پاداش و اجر دریافت می‌کند و اگر با جهل خود امور مورد غضب الهی را برگزیند، عذاب و عقاب دریافت می‌کند. به این امر، امتحان الهی گویند.

حال متوجّه شدیم که جن مخلوق است، عقل و جهل دارد، مورد امتحان قرار می‌گیرد، پاداش و عذابی به اعمالش داده می‌شود و بهشت و جهنّمی دارد.

دلیل این ادّعا این آیۀ شریف است:
1. «إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّۀِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ؛5 مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرده و برای همین آنان را آفریده است و وعدۀ پروردگارت [چنین] تحقّق پذیرفته است [که] البتّه جهنّم را از جن و انس یک‌سره پر خواهم کرد.»
2. «قَالَ ادْخُلُواْ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِی النَّارِ؛6 خداوند گوید شما هم مانند آن گروه از جنّ و انس که پیش از شما وارد دوزخ شدند، داخل شوید.»
دقّت در چند آیۀ دیگر که دربارۀ عذاب جنّ و انس گفته شده، معلوم می‌کند که چون جن عقل و جهل و اختیار دارد، می‌تواند هر دینی را برگزیند از یهود، نصارا یا اسلام و می‌تواند کافر یا مشرک شود که البتّه در آیات بالا نیز خداوند به کفر آنها اشاره فرموده است.
  • مرگ و زندگی جن

از آنجا که جن مخلوق است، طبق قاعدۀ مخلوق بودن، ابتدایی و انتهایی دارد؛ یعنی عمر مقدّر دارد؛ امّا عمر آنها از انسان‌ها بیشتر است و این به دلیل نوع خلقت آنهاست و چه بسا موجوداتی هستند که چندین برابر جنّیان عمر می‌کنند و آنها نیز بر خلقت خود قرار دارند.

از احادیث، این گونه دریافت می‌شود که جن عمری چند هزار ساله دارد. شاهد مثال آن، این داستان است.

به سند معتبری از ابن عبّاس روایت شده که:
در خدمت رسول اکرم(ص) وارد شده بودیم، یکی از جنّیان در حال سؤال کردن مسائل سخت و مشکل از حضرت رسول(ص) بود، ناگهان حضرت علی(ع) از دور ظاهر شدند. جن از دیدن حضرت علی(ع) و از ترس، آن‌چنان کوچک شد که به اندازۀ گنجشکی درآمد و در مقابل آن حضرت عجز و زاری نمود و به پیامبر(ص) عرض کرد: یا رسول الله! مرا در پناه خود بگیر. پیامبر(ص) فرمود: «از چه کسی می‌ترسی؟» جن عرض کرد: از آن جوان که از دور می‌آید، می‌ترسم. حضرت فرمود: «برای چه از آن جوان می‌ترسی؟» جن گفت: من در زمان طوفان نوح(ع) شاهد ماجرا بودم، وقتی که کشتی آن حضر? روی آب‌ها شناور شد و همه جا را آب گرفته بود، من داخل کشتی رفتم تا آن را سوراخ کرده و نوح(ع) را با پیروانش غرق کنم. ناگهان دیدم که همین جوان در آن کشتی ظاهر شد و در حالی که نیزه‌ای در دست داشت، با سرِ آن دستم را برید.

در این حال جن دست و انگشت بریدۀ خود را به پیامبر(ص) نشان داد. پیامبر(ص) فرمودند: «درست دیده‌ای این همان جوان است که دست تو را بریده.»7
البتّه از این نوع حدیث‌ها و حکایت‌ها که به نوعی در آن عمر طولانی جن ذکر شده، متواتر و زیاد می‌باشد و ما در اینجا به علّت پرداختن به مباحث علمی دربارۀ جن و ناگفته‌هایی دربارۀ این مخلوق، به همین مقدار اکتفا می‌کنیم و اگر کسی خواهان حکایت‌ها و احادیث بیشتری در این مورد می‌تواند ‌باشد، به کتاب‌های متعدّدی که دربارۀ جن موجودند، مراجعه کند؛ امّا بنای ما در این مقاله، بیان مسائلی است که به علم و فهم ما بیفزاید.

  • دانش جن

آیا جن به امور غیبی آگاه است یا خیر؟
 
اوّلاً اینکه ما چه چیزی را غیب بدانیم و به چه چیزی غیب بگوییم، جای ساعت‌ها بحث دارد و حجم چندین جلد کتاب است؛ امّا در اینجا لازم است، اشاره‌ای به این مورد کنیم که بین عوام مردم، غیب به چیزی گفته می‌شود که در دسترس نیست و با حواسّ پنجگانۀ ما ادراک نمی‌شود؛ امّا آیا حقیقت هم این است؟ آیا وقتی ما زمان را با حواسّ پنجگانۀ خود نمی‌بینیم، زمان، غیب است؟

آیا جن برای کسانی که جن را می‌بینند، غیب است و برای کسانی که ملائکه را می‌بینند، ملائکه، غیب است.
با این پیش زمینه، درمی‌یابیم که غیب و عوامل غیبی دارای سلسله مراتب هستند؛ یعنی چیزی که برای من غیب است، ممکن است برای دیگری غیب نباشد.
کسی که ملائکه را می‌بینید، دیگر برای او ملائکه غیب نیستند، چون قابل رؤیت و دسترسی هستند؛ امّا ملائکه برای کسانی که قابل رؤیت و دسترسی نیستند، غیب محسوب می‌شوند.

دانش جن فقط و فقط به دلیل طولانی بودن عمر آن است و جن در واقع فقط از گذشته‌هایی که در آن بوده یا در حال اتّفاق است، با خبر بوده و از آینده هیچ اطّلاعی ندارد. این سخن، دلیل عقلی و قرآنی دارد.
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده که ابلیس تا قبل از ظهور حضرت عیسی(ع) تا آسمان هفتم بالا رفته و اسرار الهی را استراق سمع می‌کرده، به همین جمله دقّت کنید؛ یعنی دلیل دانستن اسرار الهی برای شیطان این بوده که او تا آسمان هفتم بالا می‌رفت و اسراری را که بین ملائکه گفته می‌شده، مخفیانه می‌شنیده و به نزد یارانش برمی‌گشته است تا تدارک مقابله با آن اسرار و وحی الهی را ببیند؛ امّا هنگامی که حضرت عیسی(ع) متولّد می‌شوند، شیطان از هفت آسمان محروم گشته و تنها تا طبقۀ چهارم آسمان می‌توانست بالا برود؛ امّا باز هم برای استراق سمع اسرار وحی.

به این نکتۀ ظریف دقّت کنید که پس از حضرت عیسی(ع) از طبقۀ چهارم بالاتر نمی‌توانست برود و فقط اسراری را که در طبقۀ چهارم و پایین‌تر از آن بود، می‌توانسته بشنود؛ این مطلب به آن معنی است که اسرار الهی دارای مرتبه و طبقه‌بندی است.
پس سرّی که در طبقۀ هفتم آسمان به ملائکۀ خاص گفته می‌شود، ملائکۀ طبقۀ ششم از آن بی‌خبرند و آن سرّی که در طبقۀ ششم آسمان گفته می‌شود، ملائکۀ طبقۀ پنجم از آن بی‌خبرند. این نتیجه‌گیری پیرو همان مراتب غیبی است؛ یعنی اسرار طبقۀ هفتم آسمان برای ملائکۀ طبقۀ هفتم غیب نیست؛ امّا برای ملائکۀ طبقۀ ششم غیب است و اسرار طبقۀ ششم آسمان برای ملائکۀ طبقۀ ششم غیب نیست؛ امّا برای ملائکۀ طبقۀ پنجم غیب است، حال به ادلّۀ بحث دربارۀ جن می‌پردازیم.
بعد از ولادت حضرت رسول(ص) شیطان از طبقۀ اوّل آسمان نتوانست بالاتر برود و در واقع از آن اسرار محروم شد.

این موضوع نشان دهندۀ سطح بالای آن اسرار است که در طبقات هفتم تا اوّل وجود داشته است.

وجود مبارک رسول اکرم(ص) چنان تأثیری در عالم خلقت دارد ـ البتّه مسئولیّت‌های ایشان نیز بسیار پر رنگ‌تر از تمام انبیا و اولیای الهی بود ـ که شیطان نمی‌بایست حتّی کوچک‌ترین سرّ وحی به ایشان را متوجّه می‌شد؛ مبادا در کار پیامبر(ص) خللی ایجاد کند.
این مسئله به این معنی است که عاقل‌ترین و برترین مخلوق الهی، شیطان را موجودی خطرناک می‌دانسته و هرگز نمی‌خواسته است که شرایطی برای ایجاد اعمال شرّ شیطان فراهم کنند؛ یعنی ایشان با این اعمال و رفتار خود به ما که سطح ایمان و مراتب عقلمان بسیار بسیار پایین‌تر از ایشان است، آموختند که شیطان را جدّی بگیریم.

دلیل پرداختن ما به این بحث، این است که مخاطب گرامی بداند که شیاطین و جنّیان دیگر به اسرار وحی و امور غیبی آگاهی ندارند. البتّه تا قبل از تولّد پیامبر اکرم(ص) به اسراری که تا طبقۀ چهارم بوده، آگاهی داشتند و قبل از تولّد حضرت عیسی(ع) به اسرار و وحی تا طبقات هفتم نیز آگاهی داشتند؛ امّا بعد از تولّد پیامبر(ص) از ورود به طبقات آسمان برای استراق سمع منع گردیدند.
«وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ ? لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ ? دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ؛8 و [آن را] از هر شیطان سرکشی نگاه داشتیم، [به طوری که] نمی‏توانند به انبوه [فرشتگان] عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سوی پرتاب می‏شوند، با شدّت به دور رانده می‏شوند و برایشان عذابی دائم است.»

«وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا؛9 و در [آسمان] براى شنیدن به کمین مى‏نشستیم [اما] اکنون هر که بخواهد به گوش باشد تیر شهابى در کمین خود مى‏یابد.»
«وَأَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا؛ 10 و ما پیش از نزول قرآن در کمین شنیدن سخنان آسمانی و اسرار وحی می‌نشینیم؛ امّا اینک هر که از اسرار وحی الهی سخن بخواهد، شنید تیر شهاب در کمینگاه اوست.»
تا اینجای بحث اثبات شد که جن از آینده و اسرار و امور غیبی الهی هیچ آگاهی و اطّلاعی ندارد.
  • توانمندی و قدرت‌جن

در بحث‌های گذشته، اجمالاً اشاره شد که یکی از قدرت‌های جن تصرّف در بعضی انسان‌ها و بعضی حیوانات است.
امّا یکی از قدرت‌های جن که انسان‌ها از آن استفاده می‌کنند، جا به جا کردن اجسام و اشیا است.
این جا‌به‌جایی قدرت خاصّی را بین جنّیان می‌‌طلبد؛ یعنی هر نوع از جن نمی‌تواند این کار را انجام دهد و این کار مخصوص نوع خاصّی از جن به نام عفریت است.
«قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ؛11 عفریتی از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می‏آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»
پس این قدرت جا به جایی، فقط مخصوص جنّیان از نوع عفریت است.

این جمله به این معنی نیست که عفریت فقط قابلیّت جا به جایی دارد؛ بلکه به این معنی است که این ویژگی بارز و برجستۀ این نوع جن است.
امّا مهم‌ترین و اصلی‌ترین نیرویی که شیاطین جن از آن استفاده می‌کنند و شیاطین انس از طریق شیاطین جن این اعمال را انجام می‌دهند، سحر و جادو است.
  • سحر، جادو و طلسم

سحر و جادو تقریباً هم ردیف و هم ‌تراز هم هستند؛ امّا طلسم کاملاً متفاوت از این دو است که در جای دیگری بیان خواهد شد؛ امّا در اینجا به طریقۀ سحر کردن توسط شیاطین جن با درخواست شیاطین انس می‌پردازیم. 
برخی از افراد با استفاده از این روش‌ها می‌توانند با اجنّۀ شیطانی ارتباط برقرار کنند و برخی از توانمندی‌های آنها را در رسیدن به اهداف کفرآلود خود به کار گیرند. یادآوری داستان‌هایی از قرآن کریم دربارۀ اعمال ابلیس و کمک او به افراد کافر و مشرکی که سعی در دشمنی آشکار با پیامبران هم‌عصر خود داشته‌اند، بیانگر نحوۀ اعمال شیطانی اجنّه و به کارگیری آنها توسط افراد کافر و مشرک است. روش‌های ارتباط با شیاطین جن، بسیار متفاوت است؛ به طور مثال در داستان حضرت ابراهیم(ع) آمده است که به دستور نمرود؛ آتش بسیار بزرگ و مهیبی فراهم کردند، هنگامی که خواستند حضرت ابراهیم(ع) را به آتش بیندازند از شدّت گرمای آتش نتوانستند به آن نزدیک شوند. در این لحظه شیطان به صورت پیرزنی در آمده و نزد مأموران رفت و دستور ساخت منجنیق را به آنها داد و در واقع شیطان روش ساخت منجنیق را به آنها یاد داد تا حضرت را بتوانند در آتش بیندازند و باز بعد از آنکه آتش به امر خداوند برای حضرت ابراهیم(ع) گلستان شد، مأموران نمرود از این امر دچار وحشت شده و جرئت نزدیک شدن به آن منطقه و حضرت را نداشتند. در اینجا باز هم شیطان به شکل پیرزنی به نزد مأموران رفته و آنها را راهنمایی می‌کند.

شیطان در مواردی نیز مستقیم و با معرفی خود و با دادن وعدۀ یاری به جاهلان، برای خود یار و یاور جمع کرده است. در زمان حضرت موسی(ع) که سحر و جادوگری قدرت گرفته بود و در واقع روش استفاده از آن را ساحران و جادوگران بهتر آموخته و مسلّط‌تر گشته بودند؛ مانند سامری که رئیس ساحران زمان حضرت موسی(ع) و به سحر مسلّط بود. او بعد به موسی(ع) ایمان آورد و همراه قوم و حضرت موسی(ع) به پای کوه طور رفت. زمانی که حضرت موسی(ع) به دعوت خداوند به کوه فرا خوانده شد، او با طلاهای قوم، گوساله‌ای ساخت و هنگامی که دید حضرت جبرئیل(ع) به سمت کوه طور برای دیدن حضرت موسی(ع) رهسپار شده به دنبال ایشان رفته و از خاکی که زیر پایش بر جای مانده بود، برداشت و آن را به گوساله زد و گوساله شروع به سخن گفتن کرد.

در این مقطع، ساحران بسیار نیرومند، ولی در اقلیّت بودند تا زمان حضرت سلیمان(ع) فرا رسید و به دستور خداوند تمام جنّیان و شیاطین و دیوها تحت امر حضرت قرار گرفتند و هر کس از دستور حضرت سلیمان(ع) سرپیچی کرد، مورد عذاب الهی قرار گرفت.
«وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ ? یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاء مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ؛12

و باد را برای سلیمان [رام کردیم] که رفتن آن بامداد یک ماه و آمدنش شبانگاه یک ماه [راه] بود و معدن مس را برای او ذوب [و روان] گردانیدیم و برخی از جن به فرمان پروردگارشان پیش او کار می‏کردند و هر کس از آنها از دستور ما سر برمی‏تافت از عذاب سوزان به او می‏چشانیدیم. [آن متخصّصان] برای او هر چه می‏خواست از نمازخانه‏ها و مجسّمه‏ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه‏ها و دیگ‌های چسبیده به زمین می‏ساختند. ای خاندان داوود شکرگزار باشید و از بندگان من اندکی سپاس گزارند.»
«وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ؛13 و برای سلیمان سپاهیانش از جنّ و انس و پرندگان جمع‏آوری شدند و [برای رژه] دسته دسته گردیدند.» 

«قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ؛14 عفریتی از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می‏آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.» (و در جواهر و نوامیس آن دست خیانت نبرم.) 
این آیات بیانگر ارتباط بین شیاطین جن و دیو و جنّیان دیگر که در تسخیر حضرت سلیمان(ع) بودند، می‌باشد.

در آیات مبارک قرآن مجید گفته شده که گروهی از دیوان به ساختن بنا می‌پرداختند و حتّی در آیات دیگر آمده که گروهی از جنّیان از کف دریا، لؤلؤ و مرجان، برای ساختن کاخ‌های حضرت سلیمان(ع) استخراج می‌کردند.
در بحث قبل گفته شد که در زمان حضرت موسی(ع) سحر و جادوگری به اوج توانایی خود رسیده بود؛ امّا هنوز این علم در نزد اشخاص منحصر به فرد و محدودی وجود داشت و در واقع همه‌گیر نبود تا اینکه در زمان حضرت سلیمان نبی(ع) علم سحر و جادوگری رواج یافت و تقریباً همه از آن استفاده کردند؛ زیرا در زمان حضرت سلیمان(ع) مردم با اجنّه و شیاطین همکار شده بودند. این شیاطین و جنّیان در حین کار و ارتباط با مردم، به آنها سحر و جادوگری را آموختند، مخصوصاً دربارۀ ایجاد اختلاف بین زن و شوهر و جدایی آنان خیلی کار می‌کردند. دلیل این حرف آ?ۀ 102 سورۀ مبارکۀ بقره است:

«وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَۀٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَل?مُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَۀِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُون؛َ

و آنچه را که شیطان[صفت]ها در سلطنت ‏سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند، پیروی کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر می‏آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروی کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمی‏کردند مگر آنکه [قبلاً به او] می‏گفتند ما [وسیلۀ] آزمایشی [برای شما] هستیم پس زنهار کافر نشوی و[لی] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایی می‏آموختند که به وسیلۀ آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا ?می‏توانستند به وسیلۀ آن به احدی زیان برسانند و [خلاصه] چیزی می‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودی به ایشان نمی‏رسانید و قطعاً [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره‏ای ندارد. وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند اگر می‏دانستند.»

این آیه نیازمند اندکی توضیح است.
اوّل آنکه، خداوند تبارک و تعالی در ابتدای آیه می‌فرماید:
«مردم از شیاطین و دیوان تبعیّت کردند و سحر و جادوگری آموختند.»

پس سحر و جادوگری، از شیاطین و دیوان به انسان رسیده است، دوم آنکه، توضیح دربارۀ هاروت و ماروت داده شده که آنها دو فرشته بودند که پس از رواج سحر و جادو را در میان مردم،  به امر خداوند به میان مردم آمدند و به مردم هم سحر را آموختند هم باطل السّحر را؛ یعنی اگر جدایی بین زن و مرد را از طریق سحر گفتند ـ که البتّه پیش از آنها شیاطین و دیوان گفته بودند ـ باطل السّحر آن سحر را نیز می‌گفتند.
دلیل این کار امتحان الهی بود؛ البتّه خداوند می‌فرماید که مردم باطل السّحر را رها کرده و خود سحر را آموختند.

خداوند با این عمل، هر دو گروه از مردم را آزمود. چه کافران را چه مؤمنان را؛ به این صورت که سحر و باطل السّحر را در اختیار مردم قرار داد. گروهی کافر شدند و به سحر گرویدند و با آن مردم را سحر کردند. این امتحان کافران بود که به سمت سحر رفتند؛ امّا مؤمنان که مورد سحر قرار گرفتند نیز در اینجا مورد امتحان واقع شدند. امتحان آنها این بود که آیا هنگام دشواری و سختی از خداوند ناامید ‌می‌شدند؟ آیا لب به گله‌گذاری از خداوند گشودند؟ آیا در دشواری‌ها و سختی‌ها ایمان خود را نسبت به خدا از دست می‌دادند؟
گفتنی است که سحر و جادو، یک وسیلۀ امتحان در دست بشر است؛ مانند تمام سلاح‌ها یا علوم دیگر که می‌توان آنها را علیه بشر استفاده کرد.
اینکه بشر علم خود را در چه راهی استفاده کند، امتحان اوست.

پس چه مؤمنان چه دیگر قشرهای مردم چه انبیا و رسل با سحر و جادوگری به نوعی درگیر بودند.
این مسئله به قدری حائز اهمّیت بوده که خداوند تبارک و تعالی، آیات متعدّدی دربارۀ سحر و باطل السّحر در قرآن کریم بیان کرده است.
ادامه دارد ...


پی‌نوشت‌ها:

1. سورۀ الرّحمن (55)، آیۀ 15.
2. سورۀ جن (72)، آیۀ 6.
3. سورۀ انعام (6)، آیۀ 128.
4. سورۀ حجر (53)، آیۀ 27.
5. سورۀ هود (11)، آیۀ 119.
6. سورۀ اعراف (7)، آیۀ 38.
7. کشف الیقین، ص 484؛ بحارالأنوار، ج 42، ص 11؛ سفینـ[ النّجا\، ج 1، ص 683.
8. سورۀ الصافات (37)، آیات 7 ـ 9.
9. سورۀ جن (72)، آیۀ 8.
10. سورۀ جن (72)، آیۀ 9.
11. سورۀ نمل (27)، آیۀ 39.
12. سورۀ سباء (34)، آیۀ 12.
13. سورۀ نمل (27)، آیۀ 17.
14. همان، آیۀ 39.

زار - بخش جن زدگي


جادو و جایگاه آن در ملل های مختلف

آیا علم سرچشمه‌ خود را از جادوگری گرفته است؟ آیا جادوگری علم است؟ آیا جادوگری حقیقت دارد یا از یك ذهن خرافه‌پرست سرچشمه می‌گیرد؟ آیا دانشمندان جادوگرند یا به طور كلی چه تفاوتی میان این دو دسته وجود دارد؟

پاسخ به تمامی سؤالات فوق، نیاز به درك مفاهیم علم و جادو، دانشمند و جادوگر دارد.

جادو: از زمانی كه بشر به قدرت خود پی برد و توانست به آن‌ها اشراف پیدا كند و خود را نیازمند به امداد‌های غیبی یا نیازمند به دانش نسبت به آینده یافت، جادو كشف شد. جادو چیزی جز بهره‌ انسان از نیرو‌های درونی نیست و تنها كافی است روی موضوع خاصی تمركز کرده تا مشاهده كنید كه آن كار به خوبی انجام می‌شود.

جادو چیزی است كه در اذهان نمی‌گنجد و خارج از قوه‌ درك عموم مردم است. مثل پیشگویی و یا بلند‌كردن اجسام از روی زمین با نیروهای ماورآیی. طبق تعریف ارائه شده، حال شاید بتوان به مردم زمان كپرنیك و همچنین گالیله حق داد كه بیان چرخش زمین به دور خورشید و گرد بودن زمین را یك جادو و كفر و آنان را جادوگر پندارند، چرا كه این مفاهیم در ذهن مردم آن عصر نمی‌گنجید.
در بسیاری زبان‌ها، جادوگری را به متافیزیك نسبت می‌دهند و این دو را یكی می‌دانند و یا این‌كه، این‌گونه اعمال را دارای خاصیت متا‌فیزیكی می‌دانند.

پاسخ به این سؤال كه آیا جادوگری، علم است؟ دارای پاسخی مثبت است زیرا به هر شكل و به هر اندازه‌ ذاتی، نیاز به تمرین و اكتساب تجارب دارد و عموماً جادوگر می‌خواهد كه بخشی از قدرت طبیعت را به نمایش گذارد.

جادوگرى در علم انسان‌شناسى به معنى وجود نیرویى تبهكار در سرشت بعضى افراد مى‌باشد كه بدان‌وسیله مى‌توانند به نحوى اسرارآمیز به دیگران صدمه و آزار رسانند.
به طور كلی در اذهان، هیچ تصویر زیبایی از جادوگری وجود ندارد و ترس از این افراد در بشر ریشه دوانیده است. البته شاید این ترس در برخی موارد به جا باشد. این ترس به حدی بود كه در قرون وسطی، جادوگران را به جرم انحطاط و كفر در آتش می‌سوزاندند.
البته اگر تعریف دوم از جادوگری یعنی جنبه‌ آزار رسانیدن آن را در نظر بگیریم، این ترس بدیهی است، ولی در مورد تعریف دوم، ترس معنایی ندارد زیرا پیشگویی، هیپنوتیزم و یا بلند‌كردن اجسام سنگین توسط نیروی درونی نباید ترسناك باشد!
اگر به كتب و منابع وسیع قرن هفدهم درباره‌ سحر و جادو مراجعه كنیم، آن‌ها را پر از گزارش‌هاى مشاهدات دقیق و گواهی‌هاى همراه با سوگند و حتى تجربیات خواهیم یافت.

گلانویل فیلسوف مشهور سال‌هاى نخست انجمن پادشاهى انگلیس، جادوگرى را عالی‌ترین نمونه‌ استدلال تجربى تلقى مى‏كرد.
معمولاً سحر و جادو خاصیتی همیشگی دارد، اما خود جادوگران برای از بین بردن این جادو از باطل سحر استفاده می‌كنند، كه باز هم خاص خود آن‌هاست و از عهده‌ انسان عادی، انجام آن خارج است.

جادوگران با دست كاری در طبیعت از طریق نیروهای خود، دست به اعمال قدرت می‌زدند؛ مثلاً در زمانی كه آب موجود نبود، طبیعت را متوجه آن می‌كردند كه به باران نیاز دارند و آن را جادوی تقلیدی می‌نامیدند. و زمانی كه با كسی دشمن بودند، تصویر شخص مورد نظر را مخدوش می‌كردند یا آن شخص مورد نظر را تصور می‌كردند و در ذهن او را زخمی می‌كردند. یا در آن دوران با تكرار جملاتی از قبیل طوطى پرواز كرده است، فاخته پرواز كرده است، بلدرچین پرواز كرده است، بیمارى پرواز كرده است، بیماری را از بین می‌بردند.

جایگاه جادوگری در ملل مختلف از جمله مصر و ایران و اروپا و آفریقا (شاید به عنوان یك علم) را از نظر می‌گذرانیم.

مصر: ویل دورانت می‌گوید: از همان آغاز تاریخ تمدن مصر، علوم ریاضی در آن سرزمین حالت پیشرفته‌ای داشته و وضع عجیب اهرام شاهد این مدعاست و بزرگ‌ترین افتخار مصر قدیم، علم پزشکی آن است که مریض را با سحر و جادو و تعویذ و طلسم درمان می‌کردند. مثلاً زکام را این چنین مداوا می‌کردند: «ای سرمای پسر سرما بیرون شو! ای که استخوان‌ها را خرد می‌کنی و هفت سوراخ سر را بیمار می‌سازی ...، خارج شو و بر روی زمین بیفت، ای درد! ای درد! ای درد!». بعدها علم پزشكی در مصر پیشرفت کرد و آن‌ها توانستند بیماری‌ها را از راه علمی‌تر آن مداوا كنند.

ایران: علم نجوم و جادوگری امری عمومی بود و هیچ‌گونه اقدام مهمی بدون رجوع به وضع صور فلكی به عمل نمی‌آمد و هر واقعه‌ زمینی به اعتقاد مردم، نتیجه‌ جنگ ستارگان سعد و نحس در آسمان بود، «همان‌گونه كه فرشتگان و شیاطین در روح انسان با یكدیگر می‌جنگیدند» و این در حقیقت همان نبرد اهورمزدا و اهریمن بود. فقط یك زندگی منزه و پاكیزه می‌توانست روح را از شر اهریمن برهاند. در جنگ با شیطان، بهره گرفتن از یاری مغان و پیش‌گویی، وردخوانی، جادوگری و دعاهای آنان امری بس ضروری بود. روحی كه این‌گونه یاری می‌شد، به پاكی و قدسیت می‌رسید، از دادگاه سهمگین روز رستاخیز می‌گذشت و در بهشت، شادمانی جاودان می‌یافت.

آفریقا: آداب و رسومى نظیر خدا باورى و باطل‌كردن طلسم و روح‌گیرى و تقدیس نیاكان و جادوگرى و باطل كردن سحر و... در گذشته و همچنین هم‌ اكنون در آفریقا رواج داشته و دارد.
اعتقاد به جادوگری تا جایی می‌رسد كه طبیب جادوگر بسیار مقام شامخی دارد و آن‌ها به این اعتقاد داشتند كه یك جادوگر می‌تواند مردم را شفا دهد و یا به هلاكت برساند. آن‌ها طبیب جادوگر را با جادوگران بی‌رحم یكی نمی‌دانستند و از جادوگران بی‌رحم می‌ترسیدند و این فعالیت را (جادوگری) كاملاً موروثی می‌دانستند و این جادوگران اگر تشخیص داده می‌شدند، باید به كام مرگ می‌رفتند.

در بسیارى از مذاهب آفریقایى، سحر و جادو را از مهم‌ترین دلایل براى بیماری‌هاى غیر‌منتظره‌ مرگ و حوادث ناگوار قلمداد مى‌كردند. آن‌ها مجسمه‌ها و طلسم می‌ساختند و برای آن‌ها نذورات می‌دادند و فكر می‌كردند كه این مجسمه‌ها حاجات را اجابت می‌كنند و طالع سعد و نحس را می‌سازند.

اروپا: در اروپا نیز جادوگری رواج داشت. فلك‌شناسی هم توسط دانشمندان غرب ارائه شد و جادوگری را در اروپا تقویت کرد. در این‌جا هرگاه مبحث ستاره‌شناسی مطرح می‌شود، جادوی آینده‌نگری را در پی دارد.

نیم نگاهی بر علوم غریبه

نیم نگاهی بر علوم غریبه (نهان‌شناسی یا علوم خَفیه) نهان‌شناسی یا علوم خَفیّه یکی از دو شاخهٔ علوم در تقسیمات باستانی است. شاخهٔ دیگر، یعنی علوم جَلیّه، به طب و منطق و هندسه و غیره مربوط است قوانین مشخصی داشت و در کتاب‌ها نوشته و در مکاتب تدریس می‌شد، ولی علوم خفیه ـ که علوم غریبه نیز نامیده می‌شوند ـ به نیروهای مافوق طبیعت می‌پردازد و اسرار آن در نزد عالمانش پنهان می‌ماند.
باور اکثریت دانشمندان امروزی بر این است که توضیحات و ادعاهای نهان‌شناسی با علم امروزین سازگاری ندارد و از راه‌های علمی بر مبنای روش‌های علوم امروزی اثبات‌پذیر نیست زیرا علوم امروزی بیشتر به نوعی ادامه دهندهٔ مسیر پوزیتیویسم (تجربه‌گرائی) صرف جهت رسیدن به حقایق هستند و با توجه به نسبی و ناقص بودن علوم امروزی نمی‌توان دلیل محکمی بر وجود یا عدم وجود چیزی که در این دایره (تجربه‌گرائی) نمی‌گنجد آورد.
شاخه‌های نهان‌شناسی اینهاست: 

  • کیمیا: کوشش در دگرش (تبدیل) کانی‌ها و فلزات، علم اکسیر.
  • لیمیا: تبدیل قوای فاعل به مفعول یا بالعکس، علم طلسمات.
  • هیمیا: احوال ستارگان و حیوانات مرتبط با آنها، علم تسخیرات.
  • سیمیا: راز و رمز اعداد دیدن و تصرف موجودات تخیلی، علم خیالات.
  • ریمیا: تردستی یا علم شعبدات.
پنج حرف اول نام این شاخه‌ها که «خمسهٔ مُحتجبه» نامیده می‌شدند، عبارت «کُلَه سِر» را می‌سازد که به معنی مجموعهٔ اسرار است.
علوم و فنونی مثل طالع‌بینی، جفر (عددشناسی) و رمل در رابطه با علوم شکل گرفتند و استفاده می‌شوند.
دانشمندان و علوم خفیه

از قدیمی‌ترین نام‌هایی که با علوم خفیه پیوند خورده، نام بلیناس حکیم است، که در منابع بسیاری از جمله کتاب الفهرست (تألیف در ۳۷۷ هجری) و تاریخ الحکماء به عنوان بنیان‌گذار علوم غریبه یاد شده است. در میان دانشمندان ایرانی نیز ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و شیخ بهائی در مورد علوم غریبه آثاری دارند. ابن سینا رسالهٔکنوزالمعزمین را دراین مورد نوشت و قسمت‌هایی از کشکول شیخ بهایی به علوم غریبه و خواص اسماء حسنی اختصاص دارد.




1_کیمیا یکی از شاخه های علوم غریبه است.کیمیا به نظر باورمندان به آن عبارت است از روش تبدیل عناصر. در علم کیمیا شرایط خاص این تبدیل آمده است که سخت‌ترین از علوم غریبه می‌‌باشد اما در قدیم بخاطر ارزش بسیار طلا فقط دنبال ساخت طلا و نقره بودند اما کسی که آگاه به رموز این علم باشد می‌‌توانند مواد مختلف تولید کند.
ریشه واژه کیمیا را از زبان یونانی دانسته‌اند. دانش کیمیا از ایران برآمد و از راه عربها به اروپا هم راه یافت. این دانش را می‌‌باید زیرساخت دانش شیمی بدانیم. خود واژه شیمی هم فرانسوی شده واژه کیمیاست.
حدیثی از امام هشتم شیعیان است که معروف است به حدیث سلسله الذهب که معنی شده به حدیث سلسله طلائی که کلمه ذهب مصدر مذهب است و مذهب یعنی راه و رسم تبدیل خاک یعنی انسان به طلا یعنی انسان کامل.
کیمیاگران جملات خود را رمز آلود و با استفاده از کلمات عرفانی بیان می کرده‌اند.


2_معانی لیمیا

  • فالگیری با حروف (جفر)
  • باور به طلسم و روشهای طلسم.
3_علم تسخیرات است وآن معرفت احوال هفت سیاره است از حیث تصرف ایشان که قوی علوی اند در قواعل سفلی ودعوات وفتحات .بخورات ایشان وتسخیر روحانی وعزایم جنیان ومعرفت قوه ومنازل مثل آن.


4_سیمیا یکی از گونه‌های نهان‌شناسی (علوم خفیه) است. از دیگر گونه‌های مرتبط با آن از کیمیا، لیمیا، ریمیا و هیمیا نام می‌برند. قدیمیان تعریفهای گوناگونی برای سیمیا آورده اند از جمله اینکه سیمیا طلسم و روش انتقال روح و تغییر اشکال موهوم است، دیدن موجودات پندارین است، روش تسخیر جن است، دانش خواص و رازهای حروف است و غیره.
کسانی که به وجود راز در حروف باور دارند حروف را دارای سه سرشت آتشی، آبی و خاکی می دانند و بر این باورند که این سرشت‌ها در حروف و نامها روان هستند و با آنها می توان در جهان طبیعت تأثیر گذاشت


5_علم شعبده و آن دانستن قوه جوهر زميني است ومزاج آن بیکدیگر از آن قوه بوجود مي آيد و از آن قوت فعلی متقرن بغرابت صدور یابد واین علم را ریمیا نام نهادند.

طِلِسم : نوشته‌ای از کلمات و اشکال و ارقام و جداول است که دعانویسان و جادوگران و فال‌بینان، بسته به میزان ماندگاری مورد نظرشان، روی کاغذ و تکه فلز و پوست و حیوانات نقش می‌کنند. تفاوت مهم میان دعا و طلسم این است که دعا را به زبان مرسوم و کامل می‌نویسند، ولی در طلسم کلماتی از دعا را با حروف لایقرایی، خط و نقطه و حروف شکلی می‌نویسند و به همین دلیل فهم نوشته‌های روی آن برای عوام ممکن نیست. پاره‌ای بر این باورند که این طلسم بر پایه دعایی که هنگام ساخت آن خوانده شده یا روی آن نوشته شده باشد دارای اثر و توانایی خواهد بود. این واژه از فارسی به دیگر زبان‌ها چون عربی (در عربی طِلَسم و جمعش طلاسم) و انگلیسی (در انگلیسی talisman) راه یافته است.رمل : به فالگیری با ریگ رَمل یا رَمّالی می گویند.نظر ناباورمندان به رمل : به باور ایشان رمل، رَمّالی یا فالگیری با ریگ یکی از دانش‌نماها است که افراد بسیاری آن را جزئی از خرافات می‌شمرند. 
نظر باورمندان به رمل : به باور ایشان از کتب و رسالات قدیمی مثل دو چوب و یک سنگ اینطور بر می آید که: "رمل علمی است صحیح و از معجزات چند پیامبر از آن جمله دانیال نبی می باشد که مبنای ان علم نقطه است و ابزار آن مهره های رمالی است .البته با ریختن نقطه و ریگ نیز همین استخراجات انجام می شوددر کتاب لغتنامه دهخدا برای رمل منبعی ذکر شده که در اینجا می آوریم و آن کتاب نفائس الفنون فی عرایس العیون نوشته علامه آملی در جلد سوم می باشد. بطور کلی در هرشکل چهار نوع جایگاه داریم که به عنوان چهار عنصر طبیعت یعنی عنصر خاکی ، عنصر آبی ، عنصر هوا و سرانجام عنصر آتش در نظر گرفته می شود . ""شایسته است که بدانید تعریف عناصر در علوم غریبه غیر از عناصر در شیمی است . در شیمی عنصر به ماده ای گفته می شود که تنها داری یک نوع اتم خاص باشد ولی در اینجا چهار عنصر یعنی عناصر تشکیل دهنده عالم از نظر ایشان(اهالی معتقد به علوم غریبه)که همان خاک و آب و هوا و آتش است ; که البته برای هر یک از این عناصر تفسیر غیر از تفاسیر شناخته شده در علومی مثل فیزیک علم هیئت و غیره قائلند.مثلا برای خاک تفسیری غیر از خاکی که ما میشناسیم قائلند."" جایگاه اول را لحیان یا همان آتش نامند .به همین منوال سه جایجاه دیگر را آبی خاکی و هوایی !" 
حروف جُمَل یا حساب جمل : به معنی ارزش عددی حروف الفبا و واژگان است. یونانی‌ها به این نوع محاسبه ایزوپسفی گفته‌اند و یهودیان آنرا به نام «گماتریا» می‌شناسند.یهودیان با این روش کلمات را با معیار و بینش مذهبی تفسیر نموده و آینده را با همین فرضیه پیش بینی کرده‌اند. این روش غالباً در احادیث و روایات توراتی (تلمود)، به کار برده شده. حروف جُمَل دارای هشت صورت است که ابجد، نام اولین صورت از صور هشت گانه آن می‌باشد: ابجد- هَــّوَز- حُطـّی- کَلمَن- سَعفـَص- قرشـَت- ثخـَذ- ضـَظـَغ. و در حساب جُمـَل، الف تا ط به ترتیب، نماینده یک تا نُه و ی تا ص به ترتیب، نماینده دَه تا نود و ق تا غ به ترتیب، نماینده صد تا هزار است. باشد.
  • گویند میرزا مهدی خان منشی، سجعی مطنطن برای مُهر نادرشاه ساخته و از نظر گذرانید. شاه برآشفت و نوشته را بدور افکند و با اینکه عامی بود و نوشتن و خواندن نمی‌دانست، گفت:
خاتم مرا بکنند «الخیر فی ما وقع». الخیر و فی ما وقع به حساب جُمَل، ۱۱۴۸ و مطابق است با سال جلوس نادرشاه. مودرا : ژستی نمادین است که در مینیاتور های هندوها و آثار هنری بودایی دیده می شود. مودرا معمولا با دستان و انگشتان همراه با آسانا ( حالت نشستن ) انجام می شود و از آن ها در تمرینات مدیتیشن استفاده می شود. هر یک از حالات مودرا تاثیر خاص خود را دارد که شخصی که در حال تمرین می باشد از آن بهره می برد. در مینیاتور های هندی و آثار بودایی از یک مودرای مشترک ولی در سایر فرقه ها مثلا در تایلند و یا لائوس از نوع مرتبط دیگری از آن استفاده می شود. 
جادو : عملی آیینی که از طریق آن تلاش می‌شود تا با کمک گرفتن از نیروی مرموز بیرونی بر حوادث مرتبط با انسان‌ها یا طبیعت تأثیر گذاشته شود. جادو بخش محوری بسیاری از ادیان است و در شکل دهی به فرهنگ جوامع نانویسا تأثیر بسیاری داشته است. جادوگر کسی است که کارش خواندن افسون و جادو کردن است. جادو در زبان پهلوی jâdug بوده است. در روانشناسی تحلیلی جادو همچون پلی بین جهان نمادها و جهان ماده عمل می‌کند نخست اینکه جادو می‌کوشد تا نماد را در این جهان تجسم بخشد و بدین ترتیب حوزه عینیت را تا سطحی نمادین بالا ببرد .دوم اینکه جادو تلاشی برای به کار انداختن تصویرهای نمادین و دمیدن جان تازه‌ای در آنها تا از این طریق انرژی همبسته با آنها از نو پدیدار شود .
ستاره بینی٬ اختربینی یا تنجیم : بررسی رابطه زادروز افراد و ویژگیهای شخصیتی آن‌ها از طریق ارتباط دادن آن به اجرام آسمانی می‌‌باشد. در این شبه علم با محاسبه نموداری موسوم به زایچه که نحوه قرارگیری خورشید و سیارات در صورت‌های فلکی را در زمان زایش فرد نشان می‌‌دهد، سعی بر پیش گویی سرنوشت و ویژگیهای اخلاقی فرد می‌شود. کتابهای عامه‌پسند بسیاری در این زمینه نوشته شده است از قبیل طالع بینی و غیره که اکثراً توسط دختران دم بخت مورد ارجاع قرار می‌گیرد. با بررسی زندگی افرادی که هم‌زمان زاده شده اند، این امر معین شده است که این دانش‌نما هیچ محلی از اعتنا ندارد. به عقیده کارل گوستاو یونگ بخش قابل ملاحظه‌ای از ستاره‌بینی (طالع‌بینی) بر پایه فرافکنی‌های ناخودآگاهانه و احتمالاٌ هم‌زمان‌انگاری تصاویر بسیار عاطفی در آسمان شب بوده است .
کیمیاگری : کیمیا یکی از شاخه های علوم غریبه است. کیمیا به نظر باورمندان به آن عبارت است از روش تبدیل عناصر. در علم کیمیا شرایط خاص این تبدیل آمده است که سخت‌ترین از علوم غریبه می‌‌باشد اما در قدیم بخاطر ارزش بسیار طلا فقط دنبال ساخت طلا و نقره بودند اما کسی که آگاه به رموز این علم باشد می‌‌توانند مواد مختلف تولید کند. ریشه واژه کیمیا را از زبان یونانی دانسته‌اند. دانش کیمیا از ایران برآمد و از راه عربها به اروپا هم راه یافت.[نیاز به ذکر منبع] این دانش را می‌‌باید زیرساخت دانش شیمی بدانیم. خود واژه شیمی هم فرانسوی شده واژه کیمیاست. حدیثی از امام هشتم شیعیان است که معروف است به حدیث سلسله الذهب که معنی شده به حدیث سلسله طلائی که کلمه ذهب مصدر مذهب است و مذهب یعنی راه و رسم تبدیل خاک یعنی انسان به طلا یعنی انسان کامل. کیمیاگران جملات خود را رمز آلود و با استفاده از کلمات عرفانی بیان می کرده‌اند.
اَفسون : واژه‌هایی است که جادوگران هنگام جادو کردن کسی می‌خوانند.فُسون هم می‌گویند و کسی را که افسون می‌خواند اَفسونگر می‌گویند.و نیز به معنای نیرنگ نیز می‌باشد. مترادف‌های تقریبی این واژه، تعویذ، دعا، ورد و طلسم هستند. تعویذ به وردها و دعاهایی گفته می‌شود که نوشته‌شده و همراه برده می‌شود.فرافکنی اثیری (به انگلیسی: Astral Projection: از نظر برخی معتقدان به نهان‌شناسی یا طرف‌داران عصر جدید، حالتی از آگاهی است که در آن انسان آگاهی اش را از کالبد فیزیکی به کالبد اثیری منتقل می‌کند و در این حالت دنیای اثیری را تجربه می‌کند. این حالت معمولاً در خلسه عمیق و در حالت ریلکسیشن رخ می‌دهد، بعضی مواد توهم‌زا نیز می‌توانند باعث رخ دادن این تجارب شوند. در بعضی موارد نیز این تجربه به صورت خود به خود یا در اثر حادثه مانند تصادف و یا تجاربی که شخص باور کند لحظه مرگش فرا رسیده‌است رخ می‌دهد. به این نوع تجربیات تجربه نزدیک به مرگ هم گفته می‌شود. ولی معمولاً زمانی که شخص به اراده و با آگاهی کامل از حالت آگاهی فیزیکی به آگاهی اثیری وارد شود به این رویداد فرافکنی اثیری می‌گویند.
جَفر یا عددشناسی : یعنی فال حروف و یا همان پیشگویی با شماره‌ها است، و در کلام دیگر به دست آوردن مجهولی از یک سری معلومات.نظر ناباورمندان به جفر : این کار از نظر علوم تجربی مثل فیزیک شیمی جامعه شناسی مردود است و جزء خرافات شمرده می‌شود. روش فال جفر : فالگیرهای شماره‌دان، پرسشی را آماده می‌کنند بعد هم برای گرفتن "پاسخ" این گامها را طی می‌کنند:
  • تبدیل حروف پرسش به شماره ابجد
  • پیدا نمودن مدخل کلان و مدخل خُرد واژه‌ها
  • یافتن پایه همانندی هر حرف بر پایه جدولهای حروف ابجد
  • بدست آوردن زبر و بینات حروف به دست آمده
  • بخش کردن حروف
  • ویرایش
  • درآوردن یک جمله از ۱۵ سطر (مستحصله)
  • شناخت قابلیت شماره ها
  • و در پایان رسیدن به آوای ناپیدا و پاسخ درونی از ظاهر پرسش توسط قرآن.
نام یکی از متدهای محاسبه در جفر متد امام زمان کیست می باشد. کاربردها : جفر در واقع به معني پوست بزغاله اي است كه وسيع باشد وچيزهاي زيادي را در خود جا ميدهد و علم جفر بر اساس برخي روايات به اين نحوه بوده كه كتابيرا جبرائيل به خدمت حضرت محمد(صلوات الله عليه واله)اوردند كه تمامي علم عالم از اول خلقت تا به اخر انرا توضيح داده بود كه اين كتاب جفر نام داشت و روزي يكي از صحابه پيغمبر كتاب را از ايشان عرض كردند وبه بياياني رفتند تا مطالعه كنند ولي در هنگام باز گشت طوفان شديدي ميگيرد كه چندين برگ از كتاب را با خود ميبرد صحابه نيز شرمگين نزد رسول خدا آمده و ماجرا را شرح ميدهدرسول خدا به همراه صحابي به بيابان رفته و چندين برگ از ان كتاب را پيدا ميكنند ولي يك برگه از ان كتاب مفغود باقي ميماند واين علم جفري كه تا كنون در سراسر دنيا منتشر شده از همان يك ورق بوده كه خدا ميداند دست كه افتاده بوده ولي كتاب اصل ان در حال حاضر در نزد حضرت(حجت عج الله تعالي فرجه الشريف )است ولي بايد دانست كه تا آقا امام زمان به كسي نظر نداشته باشد محال است كسي بتواند به آن(جفر) دسترسي داشته باشد. علم جفر علمي است كه به وسيله حروف و يك سري فرمولها مي توان به تمامی سوالات پاسخ داد. کسانی جفر را باور دارند کاربردهای این فال را هم در این موارد می‌دانند: - یافتن عناصر چیره بر سرشت هر فرد و میزان سازگاری افراد با یکدیگر- پیشگویی برای هر فرد- پیدا کردن زمانهای خوش شگون و بدشگون از راه اخترشماری- شرایط برآورده شدن آرزوها- بهبود بیمارها با خواندن ورد و افسون- خواص واجها- دریافت "رازهای" نامهای پیشوایان اسلام از راه آیه تطهیر - تأثیر نامهای خدایی شماره‌شناسی شماره‌های آریایی، لرزشی، مادی و شماره‌های نیرومند آنها بر این باورند که شماره‌های ۳ و ۷ و ۴۰ رمز و رازی دارند. آنها میکوشند تا برپایه زمان زایش هر شخص ویژگیها و منش او را بازگو کنند. جفر در باور بعضی از شیعیان : این علم را مخصوص امام علی، پیشوای اول شیعه می‌دانند. به باور ایشان علوم اولین تا آخرین در جفر است و کتابی بنام جفر جامع که مشتمل بر 28 جلد 28 صفحه‌ای که با چهار حرف الف شروع و با چهار حرف غ به پایان می‌‌رسد تمام علوم دنیا گذشته و آینده در آن به صورت ملحوظ در ملفوظ است. به باور باورمندان به جفر راه رسیدن به این علوم اینست : آشنایی اولیه با اصطلاحات->علم نقطه-> علم عدد-> علم مدد->علم حروف ->علم جفر ->علم جفر ساده-> جفر کامل->ستاره شناسی گِماتریا (به عبری: גימטריה: عددشناسی و فال عدد با حروف الفبای عبری و در زبان عبری است. گماتریا قابل مقایسه با حساب جُمَل در حروف عربی و ایزوپسفی در عددشناسی یونانی است. یهودیان با این روش کلمات را با معیار و بینش مذهبی تفسیر نموده و به زعم خود آینده را با همین فرضیه پیش بینی کرده اند. این روش غالباً در احادیث و روایات توراتی (تلمود)، به کار برده شده. واژه گماتریا از یونانی γεωμετρια (گئومتریا) گرفته شده که به معنی هندسه است.

جادو

جادوی عام یا جادو در معنای کلّی، به معنای هر عمل عجیبی ست. اصطلاح انگلیسی فنون سحرآمیز(به انگلیسی witchcraft) شامل قسمتی از این گونه پدیده هاست. و آنهم شامل جادوی خاص است.
جادو یا جادوی خاص یا جادو در معنای جزئی(به عربی سحر و به انگلیسی Magic): فنّی ست مرموز برای اثرگذاری بر عالم مادّه با دخالت ارادهٔ جادوگر؛ چه ابتدایی باشد و چه برای خنثی کردن جادوی دیگری ؛چه هدف متعالی داشته باشد و چه پست. چه ورد بحواند، چه حرکاتی انجام دهد و چه از وسایلی استفاده کند
برای معرّفی جادو مطابق دانش شناسی کاربردی، واژهٔ جادو را باید از چند جنبه بررسی کنیم:
  1. واژه شناسی. یعنی معنای مورد استفادهٔ آن در بین مردم.
  2. کاربرد اصطلاحی این واژه. یعنی هرچه در جایی جادو خوانده شده در این قسمت بررسی می‌شود.
  3. معرّفی جادوی عام و انواع آن. یعنی تمام اعمال عجیب.
  4. معرّفی «دانش نظری جادو» معروف به نظریه‌های جادو. یعنی دانشی که به «چیست؟» و «چرا؟»ها در مورد جادو جواب می‌دهد. و آن علمیست به این نام که مرموز و حتّی رازورزانه یا سرّی است. یعنی توسّط علم شناخته نشده. زیرا هیچ گونه توضیح، توجیه، نظریه یا رابطهٔ علّت و معلول به روش علمی در مورد آن ارائه نشده. امّا چون تلاش به روش علمی و روش های کهن در این زمینه وجود داشته، و فرضیه هایی نیز در این مورد ارائه شده، نمی‌توان جنبهٔ دانش آن را کنار گذاشت.
  1. معرّفی «دانش کاربردی جادو». یعنی دانشی که از چگونه انجام دادن اعمال عجیب سخن می‌گوید. نه از «چیست؟» و «چرا؟»
  2. معرّفی «فنّ جادوگری» یا «سحر» یا «sorcery»: پر حجم ترین قسمت مبحث است. زیرا جادو قبل از هر چیز یک فنّ است و از چگونه عمل کردن برای هدفی خاص صحبت می‌کند.
همراه این ها تاریخ جادوگری و بازتاب جادوگری در فرهنگ ها هم بررسی می‌شود

واژه شناسی

جادو در زبان پهلوی jâdug بوده‌است.
معادل انگلیسی آن واژهٔ «magic» است، که از واژهٔ «Magus» گرفته شده که در فارسی قدیم نام یکی از موبدان ستاره شناس زردشتی نه نام «maguš» یا «مجوس» بوده که یعنی «مربوط به منطقه Medes». Medes به معنی قلمروی ماد است. واژهٔ مجوس پس از مدّتی به معنای عامّ دیگری به کار رفت. لازم به ذکر می‌باشد کتاب مقدس رزتشتیان[اوستا] 5 قسمت می‌باشد که یک قسمت آن مربوط به جادوگری[جادوی سفید]می باشد و این بخش مجیک نامیده می‌شود که مغ ها[روحانیون زرتشتی]بعد از آموزش های مجیک به سطح ماگی یا مجیکن نایل می‌شدند نکته:به طور روشن مشخص نشده که واژه مجیک ایرانی می‌باشد یا نه،اما شواهد و مدارک زبانشناسان و تکرار این کلمه در نوشته‌ها حکایت از ایرانی بودن آن دارد،اما تا کنون کسی جواب روشنی به منشائ این کلمه در زبان اوستایی نداده است

معانی اصطلاحی

در میان عوام در اروپا
  1. تحت تاثیر قرار دادن وقایع، با استفاده از نیروی اسرار آمیز یا فراطبیعی
  2. حقّه‌های مرموزی که برای سرگرمی اجرا شود.
در دین یهود و مسیحیّت
در دین اسلام
در مکتب الیستر کراولی: جادو(که در این مورد خاص Magick نوشته می‌شود)

دانش «جادوی عام»

تعریف
ویژگی ها
انواع
  1. تردستی: فنّی ست برای نمودن اثری عجیب به حواسّ انسان‌ها به روش خاص. چه مرموز و چه با روش های فیزیکی؛ چه بر ذهن اثر گذارد و چه بر چشم و گوش و حواس.
  2. غیب گویی: فنّی ست مرموز برای خبر دادن از وقایع گذشته، درجریان، یا آیندهٔ عالم مادّه که بر غیب‌گو پنهان است، با دخالت ارادهٔ غیب گو.
مشابه امّا متفاوت با جادوی عام تعریف اعمال عجیب مشابه دیگر در اینجا، کمک می‌کند تا متوجّه تفاوتشان با جادو شویم:
  • کرامت: گذاشتن تاثیری عجیب بر عالم مادّه بدون دخالت ارادهٔ آن فرد.
  • معجزه: گذاشتن تاثیری عجیب بر عالم مادّه برای اثبات پیامبری فردی بدون دخالت ارادهٔ آن پیامبر. معجزه جزو فنون سحرآمیز نیست، زیرا ارادهٔ فرد در اثربخشی آنها تاثیری ندارد؛ و توسّط عوام به نام جادو شناخته نمی‌شوند. حتّی مخالفان پیامبران نیز که معجزات آنها را سحر می خواندند، به این دلیل بود که معجزه بودن آنها را انکار کنند.

اعتقاد به جادو

در یهودیت و مسیحیت

یهودیت، مسیحیت و اسلام به طور رسمی، جادو را منع می‌کنند و همیشه جادوگران را با درجات مختلفی از شدت تعقیب و تنبیه کرده‌اند. الهیات سنتی این دین‌ها اینگونه می‌پندارند که اثرات آشکار جادوگری یا پندار باطل هستند یا اینکه این اثرات ناشی از یک فرشته‌است که طبیعت را به نمایندگی از آن جادوگر دستکاری می‌کند، بنابراین جادوگری همیشه به عنوان نوعی پیمان با موجودات شیطانی است.

در دین اسلام


مسلمانان یا پیروان اسلام، به وجود «جادو» یا به عربی «سحر» به معنای خاصّی اعتقاد دارند و انجام آن («جادوگری» یا به عربی «سحر») را منع و نهی می‌کنند.
مسلمانان عقیده دارند که دو فرشته به نام‌های هاروت و ماروت، جادوگری را به انسان یاد دادند تا فرمانبرداری او را برای خودداری و پرهیز از انجام آن آزمایش کنند. در (سوره دوم قرآن، آیه ۱۰۲) آمده:
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خوانند پیروی کردند. سلیمان هرگز کافر نشد (یعنی مرتکب جادوگری نشد)؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت» نازل شد پیروی کردند. و به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند «ما وسیله آزمایشیم، کافر نشو(یعنی مرتکب جادوگری نشو)» ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند بوسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند به انسانی زیان برسانند. آنها قسمت‌هایی را فرا می‌گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعی نمی‌داد. و مسلماً می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند!
طبق این آیه، از انواع جادو، جدایی انداختن میان مرد و همسرش است.
با این حال، انجام «معجزه» در اسلام فقط برای یک پیامبر (نبی) مجاز است، برخی از مکاتب فکری در اسلام به نوعی از آموزش و تعلیم متافیزیکی معتقدند که شخص به به دست آوردن قدرتی، می‌تواند کارهایی شبیه به معجزه انجام دهد («کرامت»). با این حال، این نیز جادو نیست، بلکه یک نیروی ذهنی است. در طول دوران طلایی اسلام، مخلوطی از تفکر Hermetic و chaldean بود که به دلیل ترجمه بسیاری از متن‌ها به زبان عربی پدید آمده بود. جادویی که بر اساس فرشتگان، ویژگیهای ۹۹ اسم الله، آیات قرآن و قدرت حرفهای عربی پدید آمده بود، بین قرون ۹ تا ۱۳ بعنوان جایگزینی برای غیب‌گویی پذیرفته شد. یکی از کتابهای معروف این دوره، شمس المعارف الکبری است که توسط احمد البانی نوشته شده. این کتاب، بعدها توسط مسلمانان راست آیین به عنوان غیب‌گویی رد شد، ولی همچنان آن را می‌خوانند. این نوع جادو، به جای آنکه اسمش سحر باشد، علم الحکمة (دانش عاقل) علم Shem Yah (مطالعه نام الهی)، و روحانیت نام داشت. برای مثال، در سنت و احادیث اسلامی مانند آنچه در یهودیت است، حضرت سلیمان می‌توانست با پادشاهی حیوانات ارتباط برقرار کند، این مورد خدادادی است و معجزه‌است و نه جادوگری. اما بعدتر، نام آدمی مرموز را در حلقه افرادی که اطراف سلیمان هستند، می‌خوانیم به نام «آصف بن برخیه» که در قرآن آمده با دانشی که در مورد کتاب (شاید یعنی نام‌های الهی) داشته، از جنّی بدعمل که اصلاح شده بود و که نزد حضرت سلیمان بود نیز بهتر عمل می‌کرده. این مضمون هنگامی که قرآن اینکه چگونه خدا به حضرت آدم اسامی الهی را گفت، را بر می‌شمرد، تکرار می‌شود. هنگامی که از فرشتگان خواسته می‌شود آنها را دوباره تکرار کنند، نمی‌توانند، اما حضرت آدم می‌تواند. توانایی بیان اسامی الهی یک نیروی جادویی است که از طریق فضایل الهی (مانند «کرامت») به انسان داده می‌شود و بنابراین می‌تواند توسط انسان به دست آورده شود؛ یعنی به معنای درست کلمه، “اکتسابی” است. بسیاری از مسلمانان، بوِیژه در طول قرون وسطی، به موضوعاتی از قبیل فرش‌های پرواز کنان و علوم عجیب و غیر عادی مثل کیمیاگری وستاره شناسی عقیده داشتند؛ یک شاگرد می‌توانست تحت نظر یک استاد مناسب (پیر) این علم را دریابد. مثلاً گفته می‌شود دانشمند امپراتوری ایران،بیرونی می‌توانسته با استفاده از اصطرلابها، و با علم نجوم وقایع آینده را پیش گویی کند. شیخ انصاری در مکاسب آورده‌است که سحر بدین گونه هاست یا بر زبان جاری کنند، یا بنویسند، یا نوشته‌ای که به همراه دارند، یا قسم بدهند مانند جن و شیاطین را به انجام کاری، یا بخور بدهند، یا بدمند و یا مجسمه درست کنند، یا با تصفیه نفس به تصرف امور بپردازند، و یا با استخدام ملایکه یا اجنه به کشف اشیای گمشده یا علاج امراض بپردازند. سایت لقمان (لاهوتیان)

در آیین هندو

همیشه عده بسیاری قبول داشته‌اند که آیین هندو و هند سرزمین جادو، هم مافوق طبیعی و هم از دیگر انواع آن بوده‌است. هندوئیسم یکی از معدود دین‌هایی است که متون مقدسی مانند وداس دارد و در آن در مورد جادوی سیاه و سفید هر دو بحث می‌کند. ودا آتاروا آن نوع ودایی است که با مانتراهاسرو کار دارد و هم برای جادوی خوب و هم بد به کار می‌رود. واژه مانتریک در هند، به معنای “جادوگر” است، زیرا مانتریک، مانتراها، طلسم‌ها و نفرین‌ها را می‌داند و می‌تواند برای یا بر ضد انواع جادو استفاده شود. بسیاری از زاهدان پس از دوره‌های توبه و مدیتیشن به مقامی می‌رسند که دارای نیروای ماورا الطبیعه می‌گردند. با این وجود، بسیاری این را انتخاب نمی‌کنند و در عوض از طریق ورود به عرصه روحانیت به نیروهای فراطبیعی دست پیدا می‌کنند. گفته می‌شود بسیاری از سیدهارها معجزاتی انجام داده‌اند که انجام آنها غیر ممکن است.

در قبایل غیر متمدّن

سنت‌های بومی غربی: از قبایل بومی در استرالیا و نیوزلند گرفته تا قبایل ساکن در جنگ‌های بارانیآفریقایی و ملحدان الحاد باستان، گروههای قبیله‌ای دراروپا و جزایر بریتانیا، نوعی تماس با دنیای ارواح در رشد این جوامع بشری، به چشم می‌خورد. نقاشی‌هایی که در غارهای باستانی در فرانسه موجود است، فرمول‌های جادوگری هستند که برای دستیابی نه شکار موفق تولید شده بودند. بسیاری از عناصر تصویری بابلی‌ها و مصر ی‌ها نیز از منابع این چنینی گرفته شده‌اند. با وجود اینکه سنت‌های جادویی بومی تا به امروز باقی هستند، بعضی جوامع بسیار زود از زندگی کوچ نشینی به تمدن‌های وابسته به کشاورزی روی آوردند و رشد زندگی معنوی، انعکاس دهنده زندگی شهری بود. همانطور که بزرگان قبایل به شاه‌ها و بروکرات‌ها تغییر یافتند، شعبده بازان و استادان نیز به روحانیان و یک طبقه روحانیت تغییر یافتند. این تغییرات فقط در نام گذاری و اسم‌ها نبود. فعالیت‌های آنها نیز تغییر یافت. در حالی که کلر شعبده باز قبیلهروحانی انتقال دستورات خدایان به شهرها، از طرف خدایان و طبق خواسته جمعی خدایان بود. این تغییر نشانگر اولین غضب قدرت توسط ایجاد فاصله بین جادو و کسانی که آن را انجام می‌دادند بود. در این مرحله از توسعه بود که مناسک مدون و همراه با جزئیات پدید آمدند و زمینه را برای دین هایاسمی نیز فراهم کردند؛ مثلاً مراسم به خاک سپاری مصریان و مناسک قربانی کردن بابلیان، پارس‌ها، آزتک‌ها و مایان‌ها.

جادو شناسی

جادوگری فنّی ست مرموز برای اثرگذاری بر عالم مادّه یا نمودن اثری عجیب به حواسّ انسان‌ها به روش خاص.
این تعریف مختصر امّا مفید بر ویژگی های جادو تاکید صریحی دارد:
جادو فن است. یعنی بیشتر دستورالعمل ست. نه علم و مطلب و نظریه.
جادو مرموز است. یعنی توسّط دانش های نظری و کاربردی شناخته نشده.
جادو گاه عجیب و غیر عادی است. یعنی بر خلاف عادات روزمره است.
امّا ثابت نشده غیر طبیعی(یعنی مغایر قوانین علم طبیعت یا فیزیک) باشد
جادو دو نوع است: حقیقی و غیر حقیقی[نیازمند منبع]
واقعاً بر عالم مادّه (مواد، اجسام، وقایع، انسان ها و ...) اثر می‌گذارد. در وجود این نوع جادو تردید جهانی هست
چیزی را که وجود خارجی ندارد، برای فردی وانمود می‌کند
جادو غیر الهی ست. یعنی با استفاده از ارادهٔ جادوگر و واسطه‌ای غیر از خدا و افراد روحانی. یا با هدفی شخصی
این مرز معجزه و کرامت و امداد الهی و استجابت دعاست با جادو. در هیچ یک از این موارد ارادهٔ فرد نقشی ندارد
گروهی جادو را به جادوی سیاه و سپید تقسیم می‌کنند. که در این صورت چنین مواردی هم جادو تلقّی می‌شود.
مشابه امّا متفاوت با جادو تعریف اعمال مشابه دیگر در اینجا، کمک می‌کند تا متوجّه تفاوتشان با جادو شویم:
دعا و نیایش که یک عبادت است، به ورد که نوعی جادو دانسته می‌شود، شبیه است.
عمل قربانی‌کردن برای یک موجود یا خدای مافوق طبیعی و سپس درخواست از این خدا یا موجود و میانجی گری آن خدا در اجابت آن عمل نیز به جادو شبیه است.
تفاوت دعا و جادو این است که:
  1. دعا و عبادت نیاز به خواست شخص و موافقت یک خدا دارد که می‌تواند درخواست را رد کند. اما شرایط موفّقیّت شخصی و ناشی از عملکرد معیوب جادوگر است
  2. هنگامی که دعا منجر به نتیجه نمی‌شود، به این معناست که خدا اینگونه خواسته. اما هنگامی که جادویی موثر نمی‌افتد، به علت نقص در عملکرد جادوگر است.
  3. جادو بیشتر دارای یک دستورالعمل خاص است. امّا دعا بدون تفکر و دقّت قبلی نیز صورت می‌گیرد.
بعضی بر این باورند که چه در دعا و چه در جادو به کار بستن خود باور یا ایمان است که نتیجه مطلوب را به بار می‌آورد. امّا نیایش‌گر به تاثیر خدا یا واسطه باور دارد. در حالی که جادوگر به تاثیر ارادهٔ خود از راهی غیر طبیعی ایمان دارد. کسی هم که اعتماد به نفس دارد به تاثیر ارادهٔ خود از راهی طبیعی ایمان دارد.

انواع جادو در زبان های جهان

ابتدا توجّه کنید که صورت باور به وجود جاد و حتّی ارائهٔ سندی برای آن، دلیل بر وجود این انواع از جادو نیست. بلکه وجود هر یک به سندی جداگانه نیاز دارد. با این حال اوّلاً این لغات اصطلاحی نیستند. بلکه در زبان ها استفاده می‌شوند و معانی خاصّی نیز دارند. دوماً تحت عنوان این لغات تلاش ها و فعّالیت های زیادی در طول تاریخ ثبت شده. .

در زبان فارسی و عربی

فنونی که از تاثیرات عجیب بحث می‌کنند را این طور نام برده اند و معنا و دسته بندی کرده اند::
  • علم و فنّ تنویم یا خواب مصنوعی یا خواب مغناطیسی یا هیبنوتیزم
  • کیمیا: علمی که در مورد تبدیل مس، فلزّات، یا حتّی سنگ به طلا بحث می‌کند. تلاش در این زمینه منشاء به وجود آمدن علم شیمی شد.
  • هیمیا یا علم و فنّ طلسم‌ها: روش ترکیب قوای عالم بالا با موجودات عالم پایین
  • علم و فنّ اعداد و اوفاق: دربارهٔ ارتباط اعداد و حروف مطالب با هم و تشکیل جداول خاصّی به صورت مثلّث یا مربّع و قرار دادن حروف و اعداد در خانه‌های آن برای رسیدن به مطالب مختلف به طرزی مخصوص
  • علم و فنّ خافیه: در مود چگونگی تغییر و تکثیر حروف و اسامی چیزی که مورد نظر است و استخراج نام های ملائکه و شیاطین موکّل بر آنها. سپس دعا کردن با وردی که از آنها تشکیل شده.
  • علم و فنّ احضار ارواح (شبیه لیمیا)
  • لیمیا یا علم و فنّ تسخیرات: چگونگی ارتباط با ارواح قدرتمند عالم بالا. (شبیه احضار ارواح)
    • مانند تسخیر جن
  • سیمیا: دربارهٔ چگونگی ترکیب اراده و قوای فیزیکی خاص برای کارهای عجیب
    • از انواع آن ریمیا یا علم و فنّ «چشم بندی» در فارسی یا «شعبده» در عربی ست: روش استفاده از قوای فیزیکی و خصاهای حس برای وانمود کردن آثار خاصّی به حواس.  یعنی به کمک قوهٔ خیال بیننده آثاری عجیب در نظرش مجسّم می‌کند که وجود ندارند.
  • پیشگویی یا غیب‌گویی: علم خبر دادن از حوادث آینده. که انواعی دارد:
    • عرّافی:عرّاف کسی ست که از کلمات و حالات و رفتار سوال کننده پی به آیندهٔ او ببرد.
    • کهانت: کاهن کسی ست که برای او صاحب رایی از طایفهٔ جن باشد و او را به آینده خبر دهد. یا به امور مخفی خبر دهد. مثلاً فلان مال دزدیده شده کجاست؟ چه کسی فلانی را کشت؟ ...
کیمیا، سیمیا، لیمیا، هیمیا و ریمیا را علوم یا فنون پنج گانهٔ مخفی می‌خوانند.

در زبان انگلیسی و در جوامع اروپایی

بر حسب دسته بندی ریچارد کیک هِفِر، مورخ دانشگاهی:
  • جادوی روان‌شناختی: اولی بر روی ذهن دیگری تأثیر می‌گذارد تا آنگونه که جادوگر می‌خواهد عمل کند، مانند علاقه مند ساختن کسی به دیگری
  • جادوی خیالی یا توهمی: پدید آوردن عجایب گوناگون به چشم بیننده. مانند جادویی که ضیافت شامی را پدید آورد یا جادوگر را نامرئی کند،
  • جادویی که تغییر فیزیکی واقعی در شیئی بوجود آورد، در این تقسیم بندی گنجانده نشده ‌است. مثلاً معجزه
در افسانه‌ها:
  • جادوی واضح: جادویی است که به سرعت نتیجه‌اش ظاهر ‌شود.
  • جادوی تدریجی و ظریف: جادویی است که اثرش به طور تدریجی و نامحسوس دنیا را تغییر می‌دهد.
در نظریات جدید؛ برحسب آنچه در جادو استفاده می‌شود (ممکن است همه یا بعضی موارد استفاده شود):
  • جادوی سرایتی: به کمک اجسام فیزیکی که زمانی با شخص یا چیزی که جادوگر می‌خواهد روی او تأثیر بگذارد، در تماس بوده‌است.
  • جادوی همسانی با استفاده از تصاویر یا اشیای فیزیکی است که به نوعی با شخص یا چیزی که می‌خواهیم تحت تأثیر قرار دهیم، شباهت دارد. مانند عروسک‌های وودو
در فرهنگ عام بر حسب تعالی:
  • جادوی متعالی یا جادوی سفید: از یک نیروی الهی کمک می‌گیرد و هدف متعالی دارد
    • جادوی پست یا جادوی سیاه(Necromancy): جادویی که با نیروهای پست از قبیل مرگ سر و کار دارد یا هدف شخصی دارد. مثلاً
    • برای آسیب زدن به فردی استفاده شود
    • با اجساد و موادّ مرده (گاهی نفرت انگیز و کثیف) سروکار دارد
    • احظار و گفتگو با روح مردگان مثلاً جهت گفتگو با روح عزیزی که مرده‌است یا برای گرفتن اطلاعات از روحهای مردگان به عنوان نوعی پیش گویی یا برای کمک گرفتن در انجام جادویی دیگر.
در فرهنگ عام برحسب روش؛ مواردی که بین مردم معروف است:
  • ورد(spell): شناخته شده ترین عمل جادوگری، اوراد و حرکاتی است طبق روندی خاص (اغلب خواندنی، نوشتنی، حرکتی و گاه با وسایلی چون گویو چوب دستی جادویی) که اجرای آن آن اثر خاصّی را به همراه دارد.
  • غیب گویی: یک عمل جادوگری مشهود دیگر است که هدف آن دادن اطلاعات درباره گذشته، حال و آینده(‌پیشگوییاست. این کار اغلب با ابزاری انجام می‌شود. انواع غیب گویی عبارتند از:
    • طالع بینی، فال گیری و تفسیر فال یا طالع
      • فال ورق: غیب گویی به کمک ورق فال گیری
    • غیب گویی به کمک رصد ستارگان
    • غیب گویی به کمک رمل و اسطرلاب
    • غیب گویی به کمک گوی‌بینی
    • مشورت با فردی غیر قابل رویت.
      • کهانت اگر با فردی از نوع جن مشورت انجام شود، آن را کهانت و مشورت گر را کاهن گویند. این لغت معانی دیگری هم دارد
      • نوع خاصّی از آن را ئی چینگ می نامند
    • عرّافی: غیب گویی با نگاه کردن به ظاهر فرد
    • غیب گویی به کمک جادوی سیاه
[[آمریکای جنوبی، قبایل برقراری ارتباط و رایزنی میان قبیله و دنیای ارواح طبق خواسته جمعی قبیله بود، نقش

برخی فرضیه‌ها و نظریه‌های جادو


یک بررسی که بر اساس نوشته‌های معتقدان به جادو انجام شد، نشان می‌دهد که پیروان آن عقیده دارند که جادو بر اساس یک یا چندی از اصول زیر کار می‌کند:
  • "نیروهای طبیعی که نمی‌توانند در حال حاضر توسط علم شناخته شوند” یا اصلاً نمی‌توان آنها را به وسیله علم شناخت. گفته می‌شود که این نیروهای جادویی همراه با ۴ نیروی انسانی طبیعت وجود دارند: جاذبه، الکترومغناطیس، نیروی قوی و نیروی ضعیف.
  • «دخالت ارواح» شبیه به این نیروهای طبیعی فرضی، اما با هشیاری و هوشمندی خودشان. کسانی که به ارواح معتقدند، اغلب اوقات کل هستی را به شکل‌های مختلفی میبینند که بعضا ساختار سلسله مراتبی دارد.
  • یک “نیروی جادویی”، از قبیل مانا یا نومِن، که در همه چیز وجود دارد. گاهی این نیرو در یک شی جادویی، مانند سنگ، طلسم یا dehk که جادوگر می‌تواند آن را دستکاری کند، وجود دارد.
  • یک «ارتباط جادویی متقابل درونی در عالم» که همه چیز را به هم مرتبط و مربوط می‌سازد و فراتر از همه نیروهای طبیعی است.
  • "دستکاری نشانه‌ها و سمبل هاً. پیروان تفکر جادویی معتقدند که سمبل‌ها برای اهداف دیگری به جز نشان دادن چیزها هم می‌توانند به کار روند: آنها می‌توانند به طرز جادویی خواص فیزیکی شیئی را که نشان می‌دهند ایفا کنند. با دستکاری سمبل‌ها (و همچنین signals)، گفته می‌شود می‌توان واقعیتی را که این سمبل نشانگر آن است نیز تغییر داد.
  • اصول «sympathetic magic» مربوط به آقای جیمز جرج فریزر، که در کتابش با نام «شاخه طلایی» (ویرایش سوم، ۱۹۱۵-۱۹۱۱) به وضوح بیان می‌شود. این اصول شامل «قانون تشابه» و “قانون تماس«یا»سرایت" می‌شوند. اینها، گونه‌های سیستماتیک دستکاری سمبل‌ها هستند. فریزر آنها را به صورت زیر تعریف کرد:
«اگر اصول فکری را که جادوگری بر پایه آنها نباشد، تحلیل کنیم، احتمالاً به ۲ مورد خلاصه می‌شوند: اول اینکه: شبیه، شبیه به خود را تولید می‌کند، یا اینکه یک اثر مشابه علت (دلیل) خود است و دوم اینکه: چیزهایی که زمانی در تماس با هم بوده‌اند، اگر از هم جدا شوند نیز، به تأثیر بر روی یکدیگر ادامه خواهند داد. قانون اول را قانون تشابه و دومی را قانون تماس یا سرایت می‌نامیم. جادوگر، از اولین قانون در می‌یابد که، می‌تواند هر اثری را فقط با تقلید از آن تولید کند؛ و از دومی در می‌یابد که هر کاری که بر روی شیئی انجام می‌دهد، بر روی کسی که زمانی با آن شخص ارتباط داشته اثر خواهد گذاشت.» 
  • «تمرکز یا مدیتیشن». محدود کردن به یک شی یا اراده متصور به یک میزان مشخص، طبق آلیسترکرولی، باعث تولید یک پدیده جادویی و سحرآمیز می‌شود و یا باعث “ایجاد واقعه‌ای در مغر می‌شود که اساساً با اتحاد فاعل و مفعول (شیء) صورت می‌گیرد.” (کتاب چهارم، قسمت اول: جادوگری). جادو، همانطور که پیشتر گفته شد، می‌کوشد با معطوف کردن توجه به شی (یا اراده) انتخاب شده به طور مداوم، دستاوری را که گفته شد، تولید کند. برای مثال، اگر کسی مایل است بر روی یک خدا تمرکز کند، می‌تواند یک سیستم برابر یا همانند را به خاطر بسپارد و سپس هر شی را که می‌بیند، به آن “همانند یا برابر” کند.
آلیستر کرولی اینگونه می‌نویسد: ""تعالی ذهنی توسط اعمال و کارهای جادویی همان نتایجی را خواهد داشت که در یوگا صریح و بی قید و شرط به دست می‌آید."" بنابراین “جادوی” کرولی، یک نوع اصل ذهنی، جادویی را روحی می‌شود که برای تربیت ذهن برای دستیابی به تمرکز بیشتر طراحی شده. کرولی همچنین ادعا کرد که magick می‌تواند اثرات غیر معمول را نیز داشته باشد؛ که در واقع این رابطه‌ای را با اصل اول در این لیست نشان می‌دهد. در عین حال، او هر گونه تلاش برای استفاده از این نیرو برای هدفی جز کمک به کسب (دستاوردی) ذهنی و روحی را به عنوان “جادوی سیاه” می‌داند.
  • «نیروی جادویی نیمه خودآگاه». برای آنها که فکر می‌کنند نیاز دارند ذهن نیمه خودآگاه خود را قانع کند تا تغییراتی را که می‌خواهند، انجام دهند، همه روح‌ها و انرژی‌ها تصاویر و نمادهایی هستند که برای ضمیر نیمه خودآگاه معنا دارند. گونه دیگر این عقیده این است که، ضمیر نیمه خودآگاه توانایی ایجاد ارتباط با ارواح را دارد که می‌توانند کارهای جادویی انجام دهند.
  • ""وحدانیت در همه"" ؛ که بر اساس مفاهیم یکی بودن و عدم ثنویت(رد ثنویت) بنا شده، این فلسفه بر این باور است که جادو بیشتر از به کار بستن ذاتی خود در عالم نیست. اندیشه اصلی این است که، با فهم اینکه خود، نامحدود است، انسان می‌تواند طوری زندگی کند که خواهان توازن طبیعت باشد و بنابراین، فقط به عنوان یک خادم و جزء کوچک زندگی کند.
نظریه‌های دیگری هم وجود دارد. جادوگران معمولاً این مفاهیم را با هم می‌آمیزند و حتی گاهی چند مفهوم را خودشان اختراع می‌کنند. بویژه در جریان امروزی هرج و مرج جادوگری عقیده داشتن به هر مفهومی در مورد جادوگری نامعمول به نظر نمی‌رسد.

فنّ جادوگری

کسانی که به وجود جادو عقیده دارند، اثر بخشی آن را به چند علّت می خوانند:
  • به موجب عملی خاص، طبق دستورالعملی خاص؛
  • یا توسط قدرت اراده و خواست جادوگر؛
  • یا در صورتی که جادوگر عقیده داشته باشد می‌تواند ارواح مخاطب جادو و طلسم او را به این کار وادارد
امّا مانند هر فنّی شکست در هر عملی از جمله جادو ممکن است دلایل واقعاً زیادی داشته باشد. با این حال چند مثال کوچک مفید است:
  • دنبال نکردن روند به طور دقیق
  • مناسب نبودن شرایط که مانع از هدایت نیروها می‌شوند
  • کمبود توانایی جادوگری
  • ...

سبک‌های جادوگری

«سنت» یا «سبک» جادویی: مجموعه‌ای از عقاید و سلسله و مراتب اعمال جادوگرانه که مربوط به گروههای فرهنگی خاص است.
برخی سنت‌های جادویی
  • کیمیاگری
  • طلسم
  • ریکی: نوعی انرژی درمانی
برخی سنّت های دینی-جادویی کهن:
  • جادوگری در تنخ، که در کتاب عهد قدیم موجوداست و مربوط به جادوگری یهودی است
  • جادوگری در آیین هندوی مانتریک
  • جادو در دین تائو
  • جادو در آئین یا مذهب شمَن (شمن آیینی)
  • دروییدیسم: یک دین باستانی سلیتک است
  • شینتو یا روش خدایان: آیین باستانی ژاپن
  • کابالا: روش خاصی از تفسیر اطّلاعات کتاب مقدّس در آیین یهود
برخی سنّت های دینی-جادویی نو:
  • جادو در شیطان پرستی
  • ویکا: آیینی نوضهور در غرب مبتنی بر جادو
سبک های دیگر:
  • زنده انگاری یا آنیمیسم
  • جادوی آشفتگی
  • عصر جدید
  • بونپو
  • هونا
  • هرمتیسیسم
  • تلیما
  • پائولو مونت
  • هودو
  • rootwork
  • Nagualism
  • obeah
  • Onmyodo
  • Psychonautics
  • Quimbanda
  • Santeria
  • Seid
  • VOdun

جادو در ادبیات

در ادبیات غنایی:عشق، عنصر اصلی ادبیات غنایی بارها سنگ کیمیایی نامیده شده که ناخالصی ها را با درد و رنج از مس وجود عاشق می‌زداید و سپس آن را به طلا تبدیل می‌کند.
در ادبیات حماسی: در شاهنامهٔ فردوسی:
  • رستم در خان چهارم با زن جادوگر روبرو می‌شود
  • پس از جنگ اوّل رستم و اسفندیار، که رستم از 8 تیری که به بدن او خورده بود، با درمان سیمرغ شفا یافت؛ در روز بعد به میدان آمد. اسفندیار شدیداً از زنده بودن او غافلگیر شد و گفت: «تو با جادوی زال چنین سالمی»
در ادبیات داستانی:یک دسته از جادو را هم می‌توان در ادبیات داستانی دید که در آنجا، جادو به عنوان ابزار پلات عمل می‌کند، منبع شیء مصنوع جادویی و طلب برای به دست آوردن آن. جادو از دیرباز موضوع بسیاری از داستانها، بویژه داستانهای فانتزی (خیالی) بوده‌است. می‌توان از کارهای هومر و آپولیوس،جام مقدس، فری کوئین اثر ادموند اسپنسر و نویسندگان جدیدتری مانند J.R.R. Tollcein و مرسدس لاکی و J.K.Rowling نام برد. چنین جادویی هم می‌تواند توسط عقاید و اعمال واقعی به ذهن نویسنده خطور کند و هم ساخته ذهن خود او باشد. گذشته از این، هنگامی هم که نویسنده از کارها و اعمال واقعی الهام می‌گیرد، اثر، توان و نقش‌هایی که جادو ایفا می‌کند، ساخته ذهن خود او هستند. در چنین داستانهایی همیشه باید یک سیستم که به طور مناسبی رشد یافته‌است وجود داشته باشد. یک خصوصیت جادوی داستانی این است که توانایی انجام آن ذاتی است و از قدرت بیشتر افراد خارج است. در میانه زمین اثر J.R.R. Tollcein، این نیرو منحصر به غیر-انسانها بود – حتی آرگورن که دستهایش شفابخش هستند، مقداری خون جن و پری گونه دارد. اما برای بسیاری از نویسندگان، این نیرو برای گروه خاصی از انسانها است، مانند کتابهای «هری پاتر» اثر J.K.Rowling، کتابهای کاترین کرتز، «رمانهای درینی» یا دنیای «Lord Daray» اثر رندل گارت. این گروه اغلب، یک گروه سری یا تحت تعقیب است. در مقایسه، جادو در زمانهای «Disc world» اثر تری پراچت به گونه‌ای کاملاً متفاوت استفاده شده‌است. به عبارتی، جادو نیروی اصلی در اثر Disc است و مانند نیروهای اصلی و عادی از قبیل جاذبه و الکترومغناطیس در دنیای ما عمل می‌کند. “عرصه جادویی” داستان Disc، به طور کلی، خرق واقعیت است که به یک سیاره صاف اجازه می‌دهد تا سوار بر پشت یک لاک پشت باشد. بر روی این سیاره مسطح به نام Disc، جادو به بخش‌های عنصری خود تقسیم می‌شود، همانطور که انرژی و نیروهای دیگر در فیزیک کوانتوم به همین صورت در می‌آیند. جادو از واحدهای پایه‌ای به نام thaum تشکیل شده که این نیز از اجزائی به نام "reson"‌ها (به معنای «چیزک») تشکیل شده که خود از ۵ «مزه» تشکیل شده‌اند: بالا، پایین، کنار، جذبه جنسی و نعناع. جادوگران در صحنه این داستان کم هستند و اغلب این توانایی، ذاتی است (به استثنای اینکه، هشت پسر یک هشت پسر باید جادوگر شود، حتی اگر آن پسر، دختر باشد) و به نوعی آموزش نیاز دارد. (باز هم با چند استثناء: رجوع کنید به «Sourcerry»). در این داستان، جادوگران باید، آنطور که انسانها روی زمین از سلاحهای هسته‌ای استفاده می‌کنند، از جادوی خود استفاده کنند؛ اگر این نیرو را داشته باشی عیبی ندارد، اما اگر در حال استفاده از آن تو را ببینند، آن موقع است که به دردسر می‌افتی. اثرات جانبی دیگر جادوی Discworld عبارتند از:
  • تضعیف نیروهای طبیعی از قبیل مغناطیس
  • کم شدن سرعت نور هنگام عبور از یک میدان قوی جادویی به میزان ۱ میلیونم.
  • اثر تقویت شده عقیده انسان بر روی واقعیت. بر روی تعداد کافی از افراد تأثیر می‌گذارند تا به یک خدا عقیده پیدا کنند و چنین خدای در پیش چشمان خودتان ظاهر می‌شود. («خدایان کوچک»)
  • این منجر به پدید آمدن قانونی به نام قانون علیت داستانی می‌شود- چیزها فقط به خاطر داستان اتفاق می‌افتند. اژدهاها آتش از دهان خود بیرون می‌دهند. نه به این خاطر که ششهایی از جنس آزبست دارد، بلکه چون این کاری است که آنها انجام می‌دهند. (برای اطلاعات بیشتر به Disc world مراجعه کنید.)
اضافه بر این، برای جادوی داستانی اصلاً غیر ممکن نیست که از صفحات و مطالب خیالی به انجام عملی جادوگری بپردازد؛ سرنوشت «Necronomicon» هم که توسط اچ. پی. لاوکرافت به عنوان داستان خلق شده بود، چنین بود. او Necronomicon را آنچنان خوب توصیف کرد که نویسنده‌های مدرن زیادی کوشیده‌اند آن را به عنوان یک کتاب جادو تولید کنند. در پلاتهای داستانهای عملی تخیلی (بخصوص از نوع «سخت» آن)، در حالی که سعی می‌شود از جادو استفاده نشود، اغلب واقعیات خارق العاده‌ای نشان داده می‌شوند که پایه علمی ندارند و توضیحی هم برایشان داده نمی‌شود. در این موارد، خواننده باید”قانون سوم” آرتورسی-کلارک را به خاطر آورد که: “هر فناوری بسیار پیشرفته‌ای غیر قابل تمیز و تشخیص از جادو است.” عنصر جادو، جادو(بازی) به تصویر کشیده می‌شود، که در آن جادو خاصیتی است که در شرایط خاصی قابل دسترسی برای بازیگران است. جادوگران و جادوگری محصول عمده ادبیات داستانی wuxia چین است که در بسیاری از فیلمهای هنرهای رزمی وجود دارد.